فروشگاه ایرانیکان
به یاد حضرت امیرالمومنین علی (ع)
برترین های دنیای مجازی
علمی آموزشی تخصصی بهداشتی اطلاعات عمومی سرگرمی اس ام اس sms تغذیه دعا ذکر

                         به یاد حضرت امیرالمومنین علی (ع)

 

هنگامی که فرق علی ابن ابی طالب این تندیس حق و حقیقت با شمشیر جهل و جهالت شکافت و ما بدن علی ابن ابی طالب علیه السلام را از دست دادیم اما درس هایش را به خاک نسپردیم بدن شریفش به خاک رفت اما اندیشه و الگویش در مغز آدمیان ماند. ای عزیزان ای دینداران و ای دینمداران، هنگامی که شب ها وقت آزاد دارید به اطراف شهر بروید، خانه های فقرا را نگاه کنید، خانه هایی که از شدت فقر و نداری، درب خانه ندارند و یک پتوی پاره درب خانه شان است. می توانید یکی دوبار به بهزیستی تشریف ببرید و با مسوولین آنجا کمی مشورت کنید و از نیت های خیرخواهانه تان سخن بگوئید و آنها نیز شما را راهنمایی می کنند و در ان جی او ها شرکت کنید، گروه های مردم نهاد که هم به خود یاری می دهند و هم به دیگران و در این راه تجربه ها می آموزید و یاد می گیرید چگونه درست کمک کنید. بله الگوی علی ابن ابی طالب پیش روی شماست ببینید و عمل نمائید. او شب ها نان جلوی خانه های فقرا می گذاشت. آرام در را می زد و می رفت. از شب گردی های علی ابن ابی طالب الگو بگیرید. البته عرض کردم که اول باید شناسائی کنید و خودتان در دایره امنیت باشید. الحمد لله الان ما نیازمند به نان، به آن معنای کلمه نداریم. اما می توانید شام ببرید. فرزندتان را همراه خود ببرید که روش های شما را ببیند و یاد بگیرد و شیعه و پیرو علی ابن ابی طالب باشد نه فقط بر بدن از دست رفته ی او گریه کند بلکه فکر علی ابن ابی طالب را عمل کند.

اینگونه است که علی ابن ابی طالب ها زنده اند. اگر او فقط و فقط پول در صندوق بیندازد و فقط با دستگاه خودپرداز پول صدقه را به حساب جائی بریزد، او معنا و مفاهیم واقعی کمک کردن را یاد نخواهد گرفت عزیزان. بنده از زحمات کلیه ی مسوولین کشور تشکر می کنم که وقت شان در جلسات مهم و مذاکرات و تصمیم گیری های کلان است اما برای شب هم حتی شده هفته ای یک ساعت برنامه ای داشته باشند زیرا وقتی استاندار یا شهردار که همچون علی ابن ابی طالب شب ها در کوچه های فقیر نشین کوفه قدم می زد، چنین حرکت های زیبایی کنند آنوقت می توانیم از ثروتمندان محترم شهرهایمان انتظارهای بهتری هم داشته باشیم و حتی به آنها هم نیازی نباشد و بالأخره کار خوب را از یکدیگر یاد می گیرند و ایده پردازی هم می کنند و بهتر و بهتر خواهد شد. بنده به آینده خوش بین هستم.

در پایان این مقاله شما را دعوت می کنم به ترجمه ی چند آیه ی آخر سوره مدثرکه گفتگوی بین اهل بهشت و اهل جهنم است و ببینید که اهل جهنم چه جواب می دهند: اهل بهشت از اهل جهنم می پرسند:

چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت‏؟!) «42» مى‏گويند: (ما از نمازگزاران نبوديم‏، «43» و اطعام مستمند نمى‏كرديم‏، «44» و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم‏، «45» و همواره روز جزا را انكار مى‏كرديم‏، «46» تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد!) «47» از اين رو شفاعت شفاعت‏كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد. «48» چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! «49» گويى گورخرانى رميده‏اند، «50» كه از [مقابل‏] شيرى فرار كرده‏اند! «51» بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏اى [از سوى خدا] براى او فرستاده شود! «52» چنين نيست كه آنان مى‏گويند، بلكه آنها از آخرت نمى‏ترسند! «53» چنين نيست كه آنها مى‏گويند، آن [قرآن‏] يك تذكّر و يادآورى است‏! «54» هر كس بخواهد از آن پند مى‏گيرد؛ «55» و هيچ كس پند نمى‏گيرد مگر اينكه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است‏! «56»

ملاحظه فرمودید که اطعام مسکین نکردن ما را به جهنم می فرستد

و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم‏: همین که شب ها همه اش پای ماهواره هستیم همنشینی و همصدایی با چه کسانی است؟

از اين رو شفاعت شفاعت‏كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد. «48»

بله وقتی که غذا به مسکینان نمی دهیم و همه اش پای ماهواره نشستیم همین است که باعث می شود شفاعت نه پیامبر و نه امام حسین و نه امام رضا و نه حتی امام زمان حتی دیگر به ما سودی نبخشد و به ما کمک نکند. 

چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! «49»

این آیه هم به این معناست اگر کسی ما را تذکر بدهد و دعوت به اطعام به مساکین و دوری از ... کند روی مان را برمی گردانیم. به راه خودمان می رویم و خوشمان نمی آید.

موفق و سرافراز باشید.

سه شنبه 10 شهريور 1394برچسب: به,یاد,حضرت,امیرالمومنین,علی,(ع), :: 8:31 :: نويسنده : دوستدار علم

پاداش آب خوردن با یاد امام حسین (ع)

 

داوود برقی می گوید : من در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که ایشان آب طلب کردند . پس از آنکه آن

را نوشیدند دیدم که بغض گلویشان را گرفت و چشمانشان پر از اشک شد و سپس به من فرمودند : ای داوود !

نفرین خداوند بر قاتل حسین هر بنده ای که آبی بنوشد و از حسین و خاندان او یاد کند و بر قاتل وی نفرین

فرستد خداوند در پرونده وی صد هزار نیکی بنویسد و هزار بدی از آن پاک کند و مقام او را صد هزار درجه بالا

برد و گویا صد برده آزاد کرده باشد . خداوند چنین بنده ای را به روز واپسین با دلی خنک محشور می گرداند

 

 

منبع : کافی ج 6 ص 391

 

 

 

دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:پاداش,آب,خوردن,با,یاد,امام,حسین,(ع), :: 8:15 :: نويسنده : دوستدار علم

یاد روزگار قدیم بخیر

یادش بخیر قدیما

یادش بخیر قدیما جملاتی جالب و یادآور اتفاقات روزمره و به یاد ماندنی از گذشته نه چندان دور می باشد که خواندن آن خالی از لطف نیست.

بازدید : 2737 نفر

 

بدون شک همه بزرگترها خاطرات ریز و درشتی از زمان کودکی خود دارند که یاد آوری آن حس خوبی برایشان ایجاد می کند که فقط با جملۀ یادش بخیر می توانند احساس خودشان را بروز دهند. با ما همراه باشید تا با خواندن چند جمله خاطرات زمان های قدیم برایتان مرور شود.

 

شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن سر کلاس انقدر نیگاش میکردم که دیگه چشمام خسته میشد ، تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …انقد که من از کفشم لذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لذت نمیبره …

**************************************

یادش بخیر :

تو دبستان که زنگ تفریح تموم می شد ، مامور آبخوری دیگه نمی ذاشت آب بخوریم.


 **************************************

یادش بخیر چه روزگاری داشتیم با زاغکی که قالب پنیر برداشت و بعد آقا روباه دوران کودکی ما سرش کلاه گذاشت.
 
**************************************
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترارو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ مام هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!

**************************************
یادش بخیر: اون روزایی که هوا برفی و بارونی بود،ناظم مدرسه میگفت:
امروز صف نیست..
ماهم  کلی کیف میکردیم وخوشحال میرفتیم سرکلاس..
 
**************************************

اخه من نمیدونم شادی های های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟
والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم
شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن

**************************************
 یادش بخیر:

اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم و پنجشنبه ساعت 12 تعطیل میشدیم ، شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت 12 میرفتیم ؛ اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!!
 
**************************************
یادش بخیر :

مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت و سر صف به ما میداد و بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سرکلاس ها.
 
**************************************

یادش بخیر :

گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!

 
پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

**************************************

یادش بخیر:

اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه.

**************************************

یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمک
چارخونه روی تخته سیاه :
 “تعلیم و تعلم عبادت است”
 
**************************************
شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک
کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده
 
**************************************

 یادش بخیر:

هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم.
 
**************************************

 بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی
بچه که بودیم بچه بودیم؛

**************************************
یادتون میاد…وقتی معلم برای درس پرسیدن اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند، حس معجزه بهمون دست میداد.
 
**************************************
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم
میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …

همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم
صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
 
**************************************

 یادش بخیر:

تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه می آوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم!
 
**************************************

 یادتون میاد ؟؟؟
 نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش
رنگ تر میشد …

این مطلب مفید بود ؟ پسندیدم 68   نپسندیدم 2
جملات یادش بخیر قدیما 4.9/5 70
منبع : بیتوته - / ل
دو شنبه 18 خرداد 1394برچسب:یاد, روزگار, قدیم, بخیر, :: 8:46 :: نويسنده : دوستدار علم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 231 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب آن استفاده کرده و با دادن نظرات ارزشمندتون مشوق بنده باشید. وبلاگ با مطالب جدید روزانه به روز می شود.
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 811
بازدید دیروز : 476
بازدید هفته : 1616
بازدید ماه : 4116
بازدید کل : 166437
تعداد مطالب : 1381
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1