فروشگاه ایرانیکان
دعای پرفضیلت مشلول به همراه دو دعای مجرب
برترین های دنیای مجازی
علمی آموزشی تخصصی بهداشتی اطلاعات عمومی سرگرمی اس ام اس sms تغذیه دعا ذکر
دعای پرفضیلت مشلول به همراه دو دعای مجرب

دعاى ديگر از حضرت سيد الشهدا عليه السلام معروف به دعاى جوان گرفتاركيفر گناه

گروهى (از محدثان ) به سند، از سالار شهيدان عليه السلام نقل مى كنند كه فرمود: شبى بس تاريك و كم فروغ ، همراه پدرم امير المؤ منين عليه السلام در طواف بودم . مسجد خلوت شده بود و زائران خفته و چشم ها آرام . در اين ميان ، ناله كننده اى پناه آوردهو با دلى دردمند و ترحم انگيز و با صدايى غمگين چنين سرداده بود:


- اى آن كه خواهش گرفتار تاريكى ها را مى شنود! اى زداينده ى سختى و گرفتارى و بيمارى !
- ميهمانان تو گرد سرايت خفته اند و بيدار و (به درگاهت ) دعا مى كنند؛ اما ديدگان تو - اى به پا دارند (ى هستى )! - به خواب رفته است .
- به بخشندگى ات ، از گناهانم درگذر؛ اى آن كه آفريدگان در اين حرم به او روى آورده اند.
- اگر بخشايش تو را پر گناهى شايستگى ندارد، پس كيست كه با نعمت ها بر گناه كاران بخشش كند؟


حضرت حسين بن على عليهما السلام فرمود: (پدرم ) به من فرمود: ابا عبدالله ! شنيدى خواننده اى را كه به خاطر گناهانش پروردگار را مى خواند؟ پاسخ دادم : آرى ، شنيدم . فرمود: جست و جو كن ؛ شايد او را بيابى . در سياهى تاريكى در پى او شد و در ميان خفتگان ، به جست و جو پرداختم . ميان ركن و مقام ، شبحى ايستاده ديدم . دقت كردم ؛ همان مرد بود كه (به نماز) ايستاده بود.
گفتم : سلام بر تو، اى بنده ى پناه آورده ى عذر خواه معترف ! براى خدا، پسر عم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را پاسخ گو: نمازش را به شتاب به سلام رساند و بى آن كه سخت گويد، اشاره كرد كه : پيش رو تا من در پى ات بيايم .
او را نزد امير المؤ منين عليه السلام آوردم و عرضه داشتم : اين هموست . بدو نگريست . ديد جوانى است خوب رو و پاكيزه لباس . فرمود: از كجايى مرد؟ گفت : از قبيله اى عرب . فرمود: داستان چيست ؟ چرا چنين به ناله مى گريستى ؟ فرمود: چگونه است داستان كسى كه نافرمانى كرده و به تنگنا افتاده است و مصيبت ها او را فرا گرفته و غم ها وى را در خود داشته است و دعايش پذيرفته نمى شود؟! فرمود: چرا چنين شده است ؟
پاسخ داد: من با ديگر عرب ها سرگرم بازى و شادى بودم و هماره (حتى ) در رجب و شعبان ، به نافرمانى ؛ بى آن كه خداى مهربان را بر خوشى بينا ببينم .


پدرى داشتم دل سوز و مهربان . او لغزشگاه هاى زندگى را به من تذكر مى داد و كيفر آتش را بيم مى داد و مى گفت : تا كى روشنايى و تاريكى و شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان از تو به ناله باشند؟! هرگاه خيلى پندم مى داد، بر او مى آشفتم و دورش مى ساختم و بر وى يورش مى بردم و او را مى زدم !
يك روز خواستم پولى را كه در خانه بود بردارم و به راه كارهايم مصرف كنم . مرا با ز داشت . به شدت او را زدم دستش را پيچاندم ! آن گاه پول را برداشتم و رفتم . دستش را بر زانو گرفت تا برخيزد؛ از شدت درد نتوانست . به زبان شعر چنين سرود:
- رابطه ى خويشاوندى (پدرى ) از من به منازل رسيده است درست آن گونه كه آب جوينده اى ، باران جويد.
- او را پروراندم ؛ چندان كه نيرومند و بلند اندام شد و به هنگام ايستادن هم دوش حيوان حيوان نر.
- چنان بود كه در كودكى اش - وقتى گرسنه مى شد - گزيده ترين پاكيزه ترين غذاها را برايش مى آوردم .
- وقتى به آغاز جواين رسيد و زبانش چونان نيزه ى ردينى  (تيز و بران ) گشت ،
- دارايى ام را از من ستاند و دست را پيچش داد! خدايى كه بر او چيره است دستش را بپيچاناد!


آن گاه سوگند ياد كرد كه به خانه ى خدا رود و مرا نفرين كند. چندين هفته روز گرفت و نماز گزارد و دعا كرد. سپس بر شترى چابك سوار شد و رو به راه نهاد. دشت ها و كوه ها را پيمود تا هنگام حج به مكه رسيد. از مركب خويش فرود آمد و به سوى خانه ى خدا ره سپار گرديد. سعى و طواف كرد و به پرده ى خانه آويخت و بسياز نياز كرد. آن گاه سرود:
- اى آن كه حاجيان از دور دست ترين جان ها و سوار كجاوه ها با تلاش به سوى او آمدند،
- من به سوى تو آمد؛ اى آن كه هر كه او را دعا گويان به يگانگى و بى نيازى بخواند، نوميد نمى شود.
- اين منازل (پسرم )، از نافرمانى (و ناخشنودى ) من باك ندارد. اى برترين توانا، داد مرا از فرزندم بستان .
- آن چنان (سخت بگير) كه نيمى از او را فلج سازى ؛ اى آن كه از پاكى و والايى ، او را پدرى و فرزندى نيست .
(جوان ) افزود: سوگند (جوان ) افزود: سوگند به آن كه آسمان را بلندى داد و آب (در چشمه ساران ) بر جهاند، هنوز دعايش به پايان نرسيده بود كه اين چنين شدم كه مى بينيد (و نيم راست بدن خود را نماياند كه فلج بود).
سه سال بود كه از او در خواست مى كردم كه در همان جايى كه نفرينم كرد دعايم كند؛ نمى پذيرفت . تا آن كه با امسال پذيرفت . بر ماده شتر ده ماهه بار دارى سوار شديم به اميد بهبود به سرعت و شتاب به راه افتاديم .
وقتى به اراك و گذرگاه هاى بيابان درختان مسواك  رسيديم ، شب هنگام ، پرنده اى به ناگاه به پرواز در آمد؛ شترى كه او بر آن بود رميد و او را به پايين دره پرتاب كرد. ميان دو سنگ  تكه تكه شد. همان جا او را در خاك كردم .
از اين بالاتر اين كه همه مرا به نفرين شده ى پدر مى شناسند!


امير المؤ منين عليه السلام بدو فرمود: فريادرست آمد. مى خواهى دعايى بياموزمت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من آموخت ؟ اسم اعظم خداى بزرگ در آن است ؛ همان كه هر دعا كننده اى را بدان پاسخ مى دهد و خواسته ى هر خواننده اى را با آن روا مى دارد و هم بدان غم و اندوه را مى زدايد و بيمارى را بهبود و مى دهد و شكستگى را التيام مى بخشد و تنگ دست را ثروتمند مى سازد و وام وام دار را مى پرداز و چشم زخم را بى زيان مى سازد و گناهان را مى آمرزد و زشتى ها را پنهان مى دارد و هر بيم زده از (هر) شيطان سركش و زور گوى حق ناپذيرى را ايمنى مى بخشد.
اگر بنده ى فرمان پذيرى اين دعا را به كوهى بخواند، آن را از جا حركت مى دهد و اگر بر مرده اى ، خداوند زنده اش مى سازد و اگر روى آب بخواند - به شرط آن كه خود بينى نكند - بر آب راه خواهد رفت .
اى مرد! خدا را در نظر بگير (و بدان ) كه دل من بر تو مهر آورده است .
خداوند درستى نيت را مى داند. نبايد آن را در راه گناه به كارگيرى و جز به دين دار مطمئن نياموزى . اگر با نيت خالص خواندى ، خداوند خواهد پذيرفت و پيامبر را در خواب خواهى ديد كه بهشت و پذيرفته شدن دعا را به تو مژده مى دهد.


حضرت سيد الشهدا عليه السلام فرمود: من از بهره ى اين دعا بيش از شادى آن مرد از بهبود و سرنوشتش خوش حال شدم ؛ زيرا آن را پيش تر، از حضرتش نشنيده بودم و نمى شناختم . آن گاه (پدرم فرمود:) كاغذ و دواتى بياور و آن چه را مى خوانم بنويس . من چنان كردم . دعا اين بود:
اللهم انى اسالك باسمك بسم الله الرحمان الرحيم ، يا ذالجلال و الاكرام ، يا حى يا قيوم يا حى لا اله الا انت ، يا من لا يعم ما هو و لا اين هو و لا حيث هو و لا كيف هو الا هو، يا ذالملك و الملكوت يا ذا العزه و الجبروت يا ملك يا قدوس يا سلام يا مومن يا مهيمن يا عزيز يا جبار يا متكبر يا خالق يا بارى .
يا مصور يا مفيد، يا مدبر يا شديد يا مبدى يا معيد يا مبيد، يا ودود يا محمود يا معبود، يا بعيد  يا قريب يا مجيب يا رقيب يا حسيب يا بديع يا رفيع يا منيع يا سميع يا عليم يا حكيم يا كريم يا حليم يا قديم يا على يا عظيم يا حنان يا منان يا ديان يا مستعان .
يا جليل يا جميل يا وكيل يا كفيل يا مقيل يا منيل يا نبيل يا دليل ، يا هادى يا بادى يا اول يا آخر يا ظاهر يا باطن (يا قائم يا دائم يا عالم )  يا حاكم ، يا قاضى يا عادل يا فاصل يا واصل يا طاهر يا مطهر يا قادر يا مقتدر يا كبير يا متكبر (يا واحد) .
يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، و لم يكن له صاحبه و لا كان معه وزير و لا اتخذ معه مشيرا و لا احتاج الى ظهير و لا كان معه اله لا اله الا انت ، فتعاليت عما يقول الجاحدون علوا كبيرا، يا عالم يا شامخ يا باذخ يا فتاح ، (يا مرتاح )  يا مفرج ، يا ناصر يا منتصر يا مهلك يا منتقم ، يا باعث يا وارث ، يا اوصلوات (يا آخر)  يا طالب يا غالب .
يا من لا يفوته هارب يا تواب يا اواب يا وهاب يا مسبب الاسباب يا مفتح الابواب يا من حيث ما دعى اجاب ، يا طهور يا شكور يا عفو يا غفور يا نور النور يا مدبر الامور، يا لطيف يا خبير يا متجبر يا بصير يا ظهير يا كبير يا وتر يا فرد يا صمد يا سند، يا كافى ، يا محسن يا مجمل يا معافى يا منعم ، يا متفضل يا متكرم يا متفرد.


يا من علا فقهر يا من ملك فقدر يا من بطن فخبر يا من عبد فشكر يا من عصى فغفر و ستر، يا من لاتحويه الفكر و لايدركه بصر و لا يخفى عليه اثر، يا رازق البشر و يا مقدر كل قدر، يا على المكان ، يا شديد الاركان ، يا مبدل الزمان ، يا قابل القربان ، يا ذاالمن و الاحسان ، يا ذالعز و السلطان ، يا رحيم يا رحمان .
يا عظيم الشان ، يا من هو كل يوم فى شان ، يا من لا يشغله شان عن شان ، يا سامع الاصوات ، يا مجيب الدعوات ، يا منجح الطلبات ، يا قاضى الحاجات ، يا منزل البركات ، يا راحم العبرات ، يا مقيل العثرات ، يا كاشف الكربات ، يا ولى الحسنات يا رفيع الدرجات ، يا معطى المسالات ، يا محيى الاموات ، يا جامع الشتات ، يا مطلعا على النيات .
يا راد ما قد فات ، يا من لا تشتبه عليه الاصوات ، يا من لا تضجره المسالات و لا تغشاه الظلمات ، يا نور الارض و السماوات ، يا سابغ النعم ، يا دافع النقم ، يا بارى النسم ، يا جامع الامم ، يا شافى السقم ، يا خالق النور و الظلم ، يا ذا الجود و الكرم ، يا من لايطا عرشه قدم .
يا اجود الاجودين ، يا اكرم الاكرمين ، يا اسمع السامعين ، يا ابصر الناظرين ، يا جار المستجيرين ، يا امان الخائفين ، يا ظهر اللاجين ، يا ولى المومنين ، يا غياث المستغيثين ، يا غايه الطالبين ، يا صاحب كل غريب ، يا مونس كل وحيد، يا ملجا كل طريد، يا ماوى كل شريد، يا حافظ كل ضاله .
يا راحم الشيخ الكبير، يا رازق الطفل الصغير، يا جابر العظم الكسير، يا فاك كل اسير، يا مغنى البائس الفقير، يا عصمه الخائف المستجير، يا من له التدبير و التقدير، يا من العسير عليه (سهل )  يسير، يامن لايحتاج الى تفسير، يا من هو على كل شى ء قدير، يا من هو بكل شى ء خبير، يا من هو بكل شى ء بصير، يا من هو على كلى شى ء قدير.
يا مرسل الرياح ، يا فالق الاصباح ، يا باعث الارواح ، يا ذالجود و السماح يا من بيده كل مفتاح يا سامع كل صوت ، يا سباق كل فوت يا محيى كل نفس ‍ بعد الموت ، يا عدتى فى شدتى ، يا حافظى فى غربتى ، يا مونسى فى وحدتى ، يا وليى فى نعمتى ، يا كنفى حين تعيينى المذاهب و تسلمنى الاقارب و يخذلنى كل صاحب .
يا عماد من لا عماد له ، يا سند من لا سند له ، يا ذخر من لا ذخرله ، يا كهف من لا كهف له ، يا ركن ، من لا ركن له ، يا غياث من لا غياث له ، يا جار من لا جار له ، يا جارى اللصيق ، يا ركنى الوثيق ، يا الهى بالتحقيق ، يا رب البيت العتيق ، يا شفيق يا رفيق ، فكنى من حلق المضيق ، و اصرف عنى كل هم و غم و ضيق ، و اكفنى شر ما لا اطيق (و اعنى على ما اطيق ).
يا راد يوسف على يعقوب ، يا كاشف ضر ايوب ، يا غافر ذنبد داود، اى رافع عيسى بن مريم من ايدى اليهود، يا مجيب نداء يونس فى الظلمات ، يا مصطفى موسى بالكلمات ، يا من غفر لادم خطيئته و رفع ادريس برحمته ، يا من نجى نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم و اطغى و الموتفكه اهوى ، يا من دمر على قوم لوط و دمدم على قوم شعيب .


يا من اتخذ ابراهيم خليلا، يا من اتخذ موسى كليما و اتخذ محمدا صلى الله عليهم اجمعين حبيبا، يا موتى لقمان الحكمه و الواهب لسليمان ملكا لاينبغى لا حد من بعده ، يا من نصر ذا القرنين على الملوك الجبابره ، يا من اعطى الخضر الحياه و رد ليوشع بن نون الشمس بعد عزوبها، يا من ربط على قلب ام موسى و احصن فرج مريم بنت عمران . يامن حصن يحيى زكريا من الذنب و سكن عن موسى الغضب ، يا من بشر زكريا بيحيى ، يا من فدا اسماعيل من الذبح ، يا من قبل قربان هابيل و جعل اللعنه ، على قابيل يا هازم لاحزاب ، صل على محمد و آل محمد و على جميع المرسلين و ملائكتك المقربين و اهل طاعتك اجمعين ، و اسالك بكل مساله سالك بها احد ممن رضيت عنه فحتمت له على الاجابه .
يا الله يا الله يا الله ، يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم ، يا ذالجلال و الاكرام (يا ذاالجلال و الاكرام يا ذالجلال والاكرام )  به به به به به به به ، اسالك بكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى شى ء من كتبك او استاثرت به فث علم الغيب عندك (و بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمه من كتابك ) ، و بما لو ان ما فى الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله ، ان الله عزيز حكيم .
و اسالك باسمائك الحسنى التى بينتها فى كتابك فقلت : و لله الاسماء الحسنى فاذعوه بها  و قلت : ادعونى استجب لكم ، و قل : و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان ، و قلت : يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله . و انا اسالك يا الهى و اطمع فى اجابتى يا مولاى كما وعدتنى و قد دعوتك كما امرتنى فافعل بى كذا و كذا.

آن گاه (به جاى كذا و كذا) خواسته ات را بر زبان مى آورى و هر چه دوست دارى از خداى متعال مى خواهى و جز با پاكيزگى ، آن را مخوان . سپس به جوان فرمود: شب كه شد، 10 بار آن را بخوان و فردا صبح خبر آن را بياور.


سيد الشهدا عليه السلام افزود: جوان نوشته را گرفت و رفت . فردا صبح ، چيزى نگذشته بود كه سالم و بهبود يافته ، همراه با دعا نزد ما آمد. مى گفت : اين - به خدا سوگند - اسم اعظم است . به پروردگار كعبه سوگند، دعايم پذيرفته شد.
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: بگو چه شد؟ گفت : آن گاه كه چشم ها به خواب رفت و تاريكى شب افزوده شد، دعا را به دست گرفتم و دستانم را به آسمان برداشتم و خدا را چندين بار را بدان سوگند دادم . بار دوم بود كه پاسخ شنيدم : بس است ؛ خدا را به اسم اعظم حق خواندى . در اين هنگام ، به خواب رفتم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در رويا ديدم . آن ح دست مبارك خود بر من كشيد و فرمود اسم اعظم خدا را نگاه دار كه در راه درست هستى . از خواب برخاستم . خوب شده بودم ؛ چنان كه مى بينيد. خدا پاداش خيرتان دهاد!


4 - دعايى ديگر از مولا حسين بن على عليه السلام  
اللهم انى اسالك توفيق اهل الهدى و اعمال اهل التقوى ، و مناصحه اهل التوبه و عزم اهل الصبر و حذر اهل الخشيه و طلب اهل العلم و رتبه اهل الورع ، و خوف  اهل الجزع ، حتى اخافك اللهم مخافه تحجزنى عن معاصيك و حتى اعمل بطاعتكك عملا استحق به كرامتك و حتى اناصحك فى التوبه خوفا لك و حتى اخلص لك فى النصيحه حبا لك ، و حتى اتوكل عليك فى الامور حسن ظن بك ، سبحان خالق النور، سبحان الله  العظيم و بحمده .
5 - دعاى ديگرى از سالار شهيدان عليه السلام در صبح و شام  
بسم الله الرحمان الرحيم ، بسم الله و بالله (و من الله )  و الى الله و فى سبيل الله و على مله رسول الله ، (و) ، توكلت على الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم انى اسلمت نفسى اليك و وجهت وجهى اليك و فوضت امرى اليك ، اياك اسال العافيه من كل سوء فى الدنيا و الاخره .
اللهم انك تكفينى من كل احد و لا يكفينى منك احد، فاكفنى من كل احد ما اخاف و احذر، و اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا، انك  تعلم و لا اعلم و تقدر و لا اقدر و انت على كل شى ء قدير ، برحمتك يا ارحم الراحمين .

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:دعای,پر,فضیلت,مشلول,به,همراه, دو,دعای,مجرب , :: 7:52 :: نويسنده : دوستدار علم

مجموعه دعای مقاتل بن سليمان همراه با معنی

 

شيخ كفعمى در كتاب بلد الامين از حضرت زين العابدين عليه السّلام دعايى نقل كرده و فرموده:اين دعا را مقاتل بن سليمان از آن حضرت روايت كرده و گفته:هركه اين دعا را صد مرتبه بخواند و دعايت اجابت نشود پس‏ مقاتل را لعنت كند.و آن دعا اين است: 

 

إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا وَ كَيْفَ أَقْطَعُ رَجَائِي مِنْكَ وَ أَنْتَ أَنْتَ إِلَهِي إِذَا لَمْ أَسْأَلْكَ فَتُعْطِيَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِي إِلَهِي إِذَا لَمْ أَدْعُكَ [أَدْعُوكَ‏] فَتَسْتَجِيبَ لِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَدْعُوهُ فَيَسْتَجِيبُ لِي إِلَهِي إِذَا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَيْكَ فَتَرْحَمَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَتَضَرَّعُ إِلَيْهِ فَيَرْحَمُنِي إِلَهِي فَكَمَا فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلامُ وَ نَجَّيْتَهُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُنَجِّيَنِي مِمَّا أَنَا فِيهِ وَ تُفَرِّجَ عَنِّي فَرَجا عَاجِلا غَيْرَ آجِلٍ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

 

خدايا چگونه تو را بخوانم و حال آنكه من منم،و چگونه اميدم را از تو قطع كنم‏ و حال آنكه تو تويى،خدايا!آنگاه كه از تو نخواهم كه به من عطا كنى پس كيست كه از او درخواست عطا كنم؟ خدايا!آنگاه كه تو را نخوانم تا مرا اجابت كنى،پس كيست كه او را بخوانم تا اجابتم كند؟،خدايا!آنگاه كه به‏ سوى تو زارى نكنم تا به من مهرآورى،پس كيست كه به جانب او زارى كنم تا به من مهر آورد،خدايا!چنان‏كه دريا را براى موسى)درود خدا بر او(شكافتى و نجاتش دادى،از تو درخواست مى‏كنم بر محمّد و خاندانش درود فرستى و از آنچه در آن‏ گرفتارم مرا رهايى بخشى،و بر من گشايش دهى گشايشى فورى نه دير،به فضل و مهربانى‏ات،اى مهربان‏ترين مهربانان.

دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:مجموعه,دعای,مقاتل,بن,سليمان,همراه,با,معنی, :: 12:9 :: نويسنده : دوستدار علم

ذکر دعای جوشَن کبیر همراه با ترجمه

دعای جوشَن کبیر دعایی است برای شیعیان که در آن خدا به نام‌ها و صفات گوناگون که در آیات و روایات اسلامی آمده‌است خوانده می‌شود. شیعیان این دعا را در شب‌های قدر می‌خوانند. به باور آنان، این دعا را جبرئیل به پیامبر اسلام آموزش داده‌است.
این دعا از ۱۰۰ بند تشکیل شده‌است که پس از پایان هر بند، عبارت «سُبْحَانَکَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ» (یعنی: تو پاک و منزه هستی ای خدا و خدایی جز تو نیست، فریاد! فریاد! پروردگارا ما را از آتش نجات بده) خوانده می‌شود. در جوشن کبیر، ۱۰۰۱ نام از نام‌های خدا ذکر شده است. عمده این اسامی را می‌توان از قران و روایات اسلامی سراغ گرفت.


سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار
(۱) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا کَریمُ یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى خدا اى بخشاینده اى مهربان اى بزرگوار اى
مُقیمُ یا عَظیمُ یا قَدیمُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا حَکیمُ سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ
برپا دارنده اى بزرگ اى قدیم اى دانا اى بردبار اى فرزانه منزهى تو اى که معبودى جز
اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ (۲) یا سَیِّدَ السّاداتِ
تو نیست فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار من (۲) اى آقاى آقایان
یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا غافِرَ
اى اجابت کننده دعاها اى بالا برنده مرتبه ها اى صاحب هر نیکى اى آمرزنده
الْخَطیئاَّتِ یا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ یا قابِلَ التَّوْباتِ یا سامِعَ
گناهان اى دهنده خواسته ها اى پذیرنده توبه ها اى شنونده
الاْصْواتِ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ یا دافِعَ الْبَلِیّاتِ (۳) یا خَیْرَالْغافِرینَ یا
صداها اى داناى اسرار پنهانى اى برطرف کننده بلاها (۳) اى بهترین آمرزندگان اى
خَیْرَ الْفاتِحینَ یا خَیْرَ النّاصِرینَ یا خَیْرَ الْحاکِمینَ یا خَیْرَ الرّازِقینَ
بهترین گشایندگان اى بهترین یاران اى بهترین حاکمان اى بهترین روزى دهان
یا خَیْرَ الْوارِثینَ یا خَیْرَ الْحامِدینَ یا خَیْرَ الذّاکِرینَ یا خَیْرَ
اى بهترین ارث بران اى بهترین ستایشگران اى بهترین یادکنندگان اى بهترین
الْمُنْزِلینَ یا خَیْرَ الْمُحْسِنینَ (۴) یا مَنْ لَهُ الْعِزَّهُ وَالْجَمالُ یا مَنْ لَهُ
فرو فرستندگان اى بهترین احسان کنندگان (۴) اى که عزت و زیبایى از آن اوست اى که
الْقُدْرَهُ وَالْکَمالُ یا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَالْجَلالُ یا مَنْ هُوَ الْکَبیرُ الْمُتَعالُِ
نیرو و کمال از آن او است اى که پادشاهى و جلال از آن او است اى که بزرگ و برتر او است
یا مُنْشِىءَ الْسَّحابِ الثِّقالِ یا مَنْ هُوَ شَدیدُ الْمِحالِ یا مَنْ هُوَ
اى پدید آرنده ابرهاى سنگین اى که او سخت کیفر (یا سخت نیرو) است اى که او
سَریعُ الْحِسابِ یا مَنْ هُوَ شَدیدُ الْعِقابِ یا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ
در حساب کشیدن سریع است اى که او در کیفر سخت است اى که پاداش خوب نزد او است
یا مَنْ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ (۵) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا حَنّانُ یا
اى که نزد او است مایه و اصل کتابها (۵) خدایا از تو مى خواهم بحق نامت اى مهرپیشه اى
مَنّانُ یا دَیّانُ یا بُرْهانُ یا سُلْطانُ یا رِضْوانُ یا غُفْرانُ یا سُبْحانُ یامَنّانُ یا
نعمت بخش اى پاداش دهنده اى دلیل و راهنما اى سلطان اى خوشنود اى آمرزنده اى منزه اى
مُسْتَعانُ یا ذَاالْمَنِّ وَالْبَیانِ (۶) یا مَنْ تَواضَعَ کُلّ ُشَىْءٍ لِعَظَمَتِهِ یا مَنِ
یاور اى صاحب نعمت و بیان (۶) اى که هر چیزى در برابر عظمتش فروتن گشته اى که
اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَىْءٍ لِقُدْرَتِهِ یا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَىْءٍ لِعِزَّتِهِ یا مَنْ خَضَعَ کُلُّ
هر چیز در برابر قدرتش تسلیم گردیده اى که هر چیزى در برابر عزت و شوکتش خوار گشته اى که هر چیز
شَىْءٍ لِهَیْبَتِهِ یا مَنِ انْقادَ کُلُّ شَىْءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبالُ
در برابر هیبتش خاضع گردیده اى که هر چیزى از ترس او فرمانبردار و مطیعش گردیده اى که کوهها
مِنْ مَخافَتِهِ یا مَنْ قامَتِ السَّمواتُ بِاَمْرِهِ یا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الاْرَضُونَ
از هراسش از هم شکافته اى که به امر او آسمانها برپا گشته اى که زمینها به اذن او در جاى خود مستقر گشته
بِاِذْنِهِ یا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یا مَنْ لا یَعْتَدى عَلى اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ
اى که رعد به ستایش او غرِّش زند اى که بر اهل کشور خود ستم نکند (۷)
(۷) یا غافِرَ الْخَطایا یا کاشِفَ الْبَلایا یا مُنْتَهَى الرَّجایا یا مُجْزِلَ
اى آمرزنده خطاها اى برطرف کننده بلاها اى منتهاى امیدها اى دهنده بزرگ
الْعَطایا یا واهِبَ الْهَدایا یا رازِقَ الْبَرایا یا قاضِىَ الْمَنایا یا سامِعَ
عطاها اى بخشنده هدیه ها اى روزى ده بنده ها اى برآورنده آرزوها اى شنونده
الشَّکایا یا باعِثَ الْبَرایا یا مُطْلِقَ الاُْسارى (۸) یاذَاالْحَمْدِ وَالثَّناَّءِ
شکایتها اى برانگیزنده مردمان اى رهاننده اسیران (۸) اى صاحب ستایش و ثناء
یا ذَاالْفَخْرِ وَاْلبَهاَّءِ یا ذَاالْمَجْدِ وَالسَّناَّءِ یا ذَاالْعَهْدِ وَالْوَفاَّءِ یا
اى داراى فخر و زیبایى اى صاحب مجد و بزرگى اى صاحب عهد و وفاء
ذَاالْعَفْوِ وَالرِّضاَّءِ یا ذَاالْمَنِّ وَالْعَطاَّءِ یا ذَا الْفَصْلِ وَالْقَضاَّءِ یا ذَاالْعِزِّ
اى داراى گذشت و رضا اى دارنده نعمت و عطاء اى که در دست تو است فصل خصومات و داورى اى داراى عزت
وَالْبَقاَّءِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاَّءِ یا ذَاالآلاَّءِ وَالنَّعْماَّءِ (۹) اَللّهُمَّ اِنّى
و پایندگى اى صاحب جود و بخشش اى صاحب دهشها و نعمت ها (۹) خدایا از تو
اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا مانِعُ یا دافِعُ یا رافِعُ یا صانِعُ یا نافِعُ یا سامِعُ یا
مى خواهم به حق نامت اى مانع اى برطرف کننده اى بالا برنده اى سازنده اى سود رسان اى شنوا اى
جامِعُ یا شافِعُ یا واسِعُ یا مُوسِعُ (۱۰) یا صانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یا خالِقَ
گردآورنده اى شفاعت پذیر اى فراخ رحمت اى وسعت بخش (۱۰) اى سازنده هر ساخته اى آفریننده
کُلِّ مَخْلُوقٍ یا رازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ یا مالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ یا کاشِفَ کُلِّ
هر آفریده اى روزى ده هر روزى خور اى مالک هر مملوک اى غمزداى هر غمزده اى دلگشاى هر
مَکْرُوبٍ یا فارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ یا راحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ یا ناصِرَ کُلِّ
اندوهگین اى رحمت بخش هر رحمت خواه اى یاور هر
مَخْذُولٍ یا ساتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ یا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ (۱۱) یا عُدَّتى عِنْدَ
هر بى یاور اى عیب پوش هر معیوب اى پناه هر آواره (۱۱) اى ذخیره هنگام
شِدَّتى یا رَجاَّئى عِنْدَ مُصیبَتى یا مُونِسى عِنْدَ وَحْشَتى یا
سختى من اى امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار اى همدم من هنگام ترس و وحشت اى
صاحِبى عِنْدَ غُرْبَتى یا وَلِیّى عِنْدَ نِعْمَتى یا غِیاثى عِنْدَ کُرْبَتى یا
رفیق من در غربتم اى صاحب اختیار من در نعمتم اى فریادرس من در غم و اندوه اى
دَلیلى عِنْدَ حَیْرَتى یا غَناَّئى عِنْدَ افْتِقارى یا مَلْجَائى عِنْدَ
دلیل و راهنمایم هنگام سرگردانى اى توانگرى من هنگام ندارى اى پناه من هنگام
اضْطِرارى یا مُعینى عِنْدَ مَفْزَعى (۱۲) یا عَلاّمَ الْغُیُوبِ یا غَفّارَ
درماندگى اى کمک کارم در بیچارگى و پریشانى (۱۲) اى بخوبى داناى بر هر نادیدنى اى بسیار آمرزنده
الذُّنُوبِ یا سَتّارَ الْعُیُوبِ یا کاشِفَ الْکُرُوبِ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یا
گناهان اى پرده پوش بر عیوب بندگان اى غمزداى غمها اى گرداننده دلها اى
طَبیبَ الْقُلُوبِ یا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یا اَنیسَ الْقُلُوبِ یا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ یا
طبیب دلها اى نوربخش دلها اى همدم دلها اى زداینده اندوهها اى
مُنَفِّسَ الْغُمُومِ (۱۳) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاْسمِکَ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا
غمگشاى غمها (۱۳) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى بزرگوار اى زیبا اى
وَکیلُ یا کَفیلُ یا دَلیلُ یا قَبیلُ یا مُدیلُ یا مُنیلُ یا مُقیلُ یا مُحیلُ
کارگزار اى عهده دار اى راهنما اى پذیرنده اى دولت دهنده اى عطا بخشنده اى درگذرنده اى نیرودهنده (تغییر دهنده )
(۱۴) یا دَلیلَ الْمُتَحَیِّرینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا صَریخَ
(۱۴) اى راهنماى سرگردانان اى فریادرس فریادخواهان اى دادرس
الْمُسْتَصْرِخینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ یا عَوْنَ
دادخواهان اى پناه پناه جویان اى امان بخش ترسناکان اى کمک
الْمُؤْمِنینَ یا راحِمَ الْمَساکینَ یا مَلْجَأَ الْعاصینَ یا غافِرَ الْمُذْنِبینَ یا
مؤ منان اى رحم کننده مسکینان اى پناه عاصیان اى آمرزنده گناهکاران اى
مُجیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرّینَ (۱۵) یا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْفَضْلِ
اجابت کننده دعاى درماندگان (۱۵) اى داراى بخشندگى و احسان اى صاحب فضل
وَالاِْمْتِنانِ یا ذَاالاْمْنِ وَالاْمانِ یا ذَاالْقُدْسِ وَالسُّبْحانِ یا ذَاالْحِکْمَهِ
و نعمت اى مایه امن و امان اى داراى پاکى و پاکیزگى اى صاحب فرزانگى
وَالْبَیانِ یا ذَا الرَّحْمَهِ وَالرِّضْوانِ یا ذَاالْحُجَّهِ وَالْبُرْهانِ یا ذَاالْعَظَمَهِ
و بیان اى صاحب رحمت و خوشنودى اى داراى حجت و دلیل و برهان اى خداوند عظمت
وَالسُّلْطانِ یا ذَاالرَّأْفَهِ وَالْمُسْتَعانِ یا ذَاالعَفْوِ وَالْغُفْرانِ (۱۶) یا مَنْ
و سلطنت اى دارنده راءفت و اى یاور بندگان اى صاحب بخشندگى و آمرزش (۱۶) اى که
هُوَ رَبُّ کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ اِلهُ کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَىْءٍ
پروردگار هر چیز او است اى که معبود هر چیز او است اى که آفریننده هر چیز او است
یا مَنْ هُوَ صانِعُ کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ بَعْدَ کُلِّ
اى که سازنده هر چیز او است اى که او پیش از هر چیز بوده و اى که او پس از هر
شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ فَوْقَ کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ عالِمٌ بِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ
چیز خواهد بود و اى که او برتر از هر چیز است اى که او به هر چیز دانا است اى که او
قادِرٌ عَلى کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ هُوَ یَبْقى وَیَفْنى کُلّ ُشَىْءٍ (۱۷) اَللّهُمَّ اِنّى
به هر چیزى توانا است اى که تنها او بماند و هر چیز دیگر فانى گردد (۱۷) خدایا از تو
اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا مُکَوِّنُ یا مُلَقِّنُ یا مُبَیِّنُ یا
مى خواهم بحق نامت اى امان ده اى مسلط بر هر چیز اى وجود آرنده اى یاد دهنده اى آشکار کننده اى
مُهَوِّنُ یا مُمَکِّنُ یا مُزَیِّنُ یا مُعْلِنُ یا مُقَسِّمُ (۱۸) یا مَنْ هُوَ فى مُلْکِهِ
آسان کننده اى امکان ده در کارها اى زیوربخش اى آشکار کننده اى تقسیم کننده (۱۸) اى که در فرمانروایى
مُقیمٌ یا مَنْ هُوَ فى سُلْطانِهِ قَدیمٌ یا مَنْ هُو فى جَلالِهِ عَظیمٌ یا مَنْ
پابرجا است اى که در سلطنت و پادشاهیش قدیم و دیرینه است اى که در جلالت و شوکت بزرگى اى که
هُوَ عَلى عِبادِهِ رَحیمٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلیمٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنْ
بر بندگان خویش مهربانى اى که به هر چیز دانایى اى که نسبت به نافرمان خود
عَصاهُ حَلیمٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ کَریمٌ یا مَنْ هُوَ فى صُنْعِهِ حَکیمٌ یا
بردبارى اى که به امیدوار خود بخشنده و بزرگوارى اى که در آفرینش و ساختنت فرزانه اى (یا محکم کارى ) اى
مَنْ هُوَ فى حِکْمَتِهِ لَطیفٌ یا مَنْ هُوَ فى لُطْفِهِ قَدیمٌ (۱۹) یا مَنْ لا
که در عین فرزانگى (یا محکم کارى ) مهربانى (یا نرمکارى ) اى که در لطف خود دیرینه اى (۱۹) اى که
یُرْجى اِلاّ فَضْلُهُ یا مَنْ لا یُسْئَلُ اِلاّ عَفْوُهُ یا مَنْ لا یُنْظَرُ اِلاّ بِرُّهُ یا
امیدى نیست جز به نیکى او اى که درخواست نشود جز گذشتش اى که چشم داشتى نیست جز به نیکى اواى
مَنْ لا یُخافُ اِلاّ عَدْلُهُ یا مَنْ لا یَدُومُ اِلاّ مُلْکُهُ یا مَنْ لا سُلْطانَ اِلاّ
که ترسى نیست جز از عدل او اى که جاوید نمى ماند جز فرمانروایى و ملک او اى که سلطنت و قدرتى نیست جز
سُلْطانُهُ یا مَنْ وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ
سلطنت او اى که رحمتش همه چیز را فراگرفته اى که رحمتش بر خشمش پیشى جسته
یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْمُهُ یا مَنْ لَیْسَ اَحَدٌ مِثْلَهُ (۲۰) یا فارِجَ
اى که علمش بر همه چیز احاطه کرده اى که مانندش هیچکس نخواهد بود (۲۰) اى دلگشاى
الْلهَمِّ یا کاشِفَ الْغَمِّ یا غافِرَ الذَّنْبِ یا قابِلَ التَّوْبِ یا خالِقَ الْخَلْقِ یا
اندوه اى غمزداى اى آمرزنده گناه اى توبه پذیر اى آفریننده اى
صادِقَ الْوَعْدِ یا مُوفِىَ الْعَهْدِ یا عالِمَ السِّرِّ یا فالِقَ الْحَبِّ یا رازِقَ
راست وعده اى وفادار پیمان اى داناى اسرار نهان اى شکافنده دانه اى روزى ده
الاْنامِ (۲۱) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا عَلِىُّ یا وَفِىُّ یا غَنِىُّ یا
بندگان (۲۱) خدایا از تو خواهم به حق نامت اى والا اى با وفا اى توانگر اى بى نیاز مطلق اى
مَلِىُّ یا حَفِىُّ یا رَضِىُّ یا زَکِىُّ یا بَدِىُّ یا قَوِىُّ یا وَلِىُّ (۲۲) یا مَنْ
مهربان اى پسندیده (یا دوستدار) اى پاکیزه اى پدید آرنده اى نیرومند اى سرپرست (۲۲) اى که
اَظْهَرَ الْجَمیلَ یا مَنْ سَتَرَ الْقَبیحَ یا مَنْ لَمْ یُؤ اخِذْ بِالْجَریرَهِ یا مَنْ لَمْ
کار نیک را آشکار کنى و اى که کار زشت را پنهان کنى اى که کسى را به گناه نگیرى اى که پرده
یَهْتِکِ السِّتْرَ یا عَظیمَ الْعَفْوِ یا حَسَنَ التَّجاوُزِ یا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ یا
کس ندرى اى بزرگ گذشت اى نیکو درگذر اى پهناور آمرزش اى
باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَهِ یا صاحِبَ کُلِّ نَجْوى یا مُنْتَهى کُلِّ شَکْوى
گشاده دو دست (فضلش ) به رحمت اى مطلع از سخن سرى و راز اى منتهاى هر شکایت (۲۳)
(۲۳) یا ذَاالنِّعْمَهِ السّابِغَهِ یا ذَاالرَّحْمَهِ الْواسِعَهِ یا ذَاالْمِنَّهِ السّابِقَهِ یا
اى صاحب نعمت فراوان و اى داراى رحمت پهناور اى صاحب احسان پیشین اى
ذَاالْحِکْمَهِ الْبالِغَهِ یا ذَاالْقُدْرَهِ الْکامِلَهِ یا ذَاالْحُجَّهِ الْقاطِعَهِ یا
داراى حکمت رسا اى داراى نیروى کامل اى صاحب برهان و دلیل قاطع و برنده اى
ذَاالْکَرامَهِ الظّاهِرَهِ یا ذَاالْعِزَّهِ الدّاَّئِمَهِ یا ذَاالْقُوَّهِ الْمَتینَهِ یا ذَا
صاحب بزرگوارى هویدا اى صاحب عزت جاویدان اى صاحب نیروى محکم اى داراى
الْعَظَمَهِ الْمَنیعَهِ (۲۴) یا بَدیعَ السَّمواتِ یا جاعِلَ الظُّلُماتِ یا راحِمَ
عظمت ارجمند (۲۴) اى پدید آرنده آسمانها اى قرار دهنده تاریکیها اى ترحم کننده
الْعَبَراتِ یا مُقیلَ الْعَثَراتِ یا ساتِرَ الْعَوْراتِ یا مُحْیِىَ الاْمْواتِ یا
به اشکهاى دیده ها اى درگذرنده لغزشها اى پرده پوش بر عیبها اى زنده کننده مردگان اى
مُنْزِلَ الاْیاتِ یا مُضَعِّفَ الْحَسَناتِ یا ماحِىَ السَّیِّئاتِ یا شَدیدَ
فرو فرستنده آیات اى دو چندان کن حسنات اى محو کننده بدیها اى سخت گیرنده
النَّقِماتِ (۲۵) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا مُصَوِّرُ یا مُقَدِّرُ یا مُدَبِّرُ
انتقامها (۲۵) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى صورت آفرین اى اندازه گیر اى تدبیر کننده
یا مُطَهِّرُ یا مُنَوِّرُ یا مُیَسِّرُ یا مُبَشِّرُ یا مُنْذِرُ یا مُقَدِّمُ یا مُؤَخِّرُ
اى پاک کننده اى روشنى بخش اى آسان کننده اى مژده ده اى بیم ده اى پیش انداز اى پس انداز
(۲۶) یا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرامِ یا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرامِ یا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ
(۲۶) اى پروردگار خانه محترم (کعبه ) اى پروردگار ماه حرام اى پروردگار شهر محترم (مکه )
یا رَبَّ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ یا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ یا رَبَّ الْمَسْجِدِ
اى پروردگار رکن و مقام اى پروردگار مشعرالحرام اى پروردگار مسجد
الْحَرامِ یا رَبَّ الْحِلِّ وَالْحَرامِ یا رَبَّ النُّورِ وَالظَّلامِ یا رَبَّ التَّحِیَّهِ
الحرام اى پروردگار قسمت حل و حرم (در سرزمین حجاز) اى پروردگار روشنى و تاریکى اى پروردگار تحیت
وَالسَّلامِ یا رَبَّ الْقُدْرَهِ فِى الاْنامِ (۲۷) یا اَحْکَمَ الْحاکِمینَ یا اَعْدَلَ
و درود اى پروردگار نیرو در خلق (۲۷) اى داورترین داوران اى دادرس ترین
الْعادِلینَ یا اَصْدَقَ الصّادِقینَ یا اَطْهَرَ الطّاهِرینَ یا اَحْسَنَ
دادگران اى راستگوترین راستگویان اى پاکیزه ترین پاکان اى بهترین
الْخالِقینَ یا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَالنّاظِرینَ
آفرینندگان اى سریعترین حساب رسان اى شنواترین شنوایان اى بیناترین بینندگان
یا اَشْفَعَ الشّافِعینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ (۲۸) یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا
اى بهترین شفیعان اى بزرگوارترین کریمان (۲۸) اى پشتیبان کسى که پشتیبان ندارد اى
سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا
پشتوانه آن کس که پشتوانه ندارد اى ذخیره آن کس که ذخیره ندارد اى پناه آن کس که پناهى ندارد اى
غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ یا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ یا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ یا
فریادرس آنکس که فریادرس ندارد اى افتخار آن کس که مایه افتخارى ندارد اى عزت آنکس که عزتى ندارد اى
مُعینَ مَنْ لا مُعینَ لَهُ یا اَنیسَ مَنْ لا اَنیسَ لَهُ یا اَمانَ مَنْ لا اَمانَ لَهُ
کمک آنکس که کمکى ندارد اى همدم آنکس که همدمى ندارد اى امان بخش آنکس که امانى ندارد(۲۹)
(۲۹) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا عاصِمُ یا قائِمُ یا داَّئِمُ یا راحِمُ یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى نگهدار اى پابرجا اى جاویدان اى رحم کننده اى
سالِمُ یا حاکِمُ یا عالِمُ یا قاسِمُ یا قابِضُ یا باسِطُ (۳۰) یا عاصِمَ مَنِ
سلامت بخش اى حاکم اى دانا اى تقسیم کننده اى تنگ گیر اى گشایش بخش (۳۰) اى نگهدار کسى که
اسْتَعْصَمَهُ یا راحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ یا غافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ یا ناصِرَ مَنِ
نگهداریش خواهد اى رحم کننده کسى که ترحمش خواهد اى آمرزنده کسى که از او آمرزش خواهد اى یاور کسى که
اسْتَنْصَرَهُ یا حافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ یا مُکْرِمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ یا مُرْشِدَ
از او یارى طلبد اى نگهدار کسى که از او نگهدارى خواهد اى اکرام کننده کسى که از او بزرگوارى خواهد اى راهنماى
مَنِ اسْتَرْشَدَهُ یا صَریخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ یا مُعینَ مَنِ اسْتَعانَهُ یا
کسى که از او ره جوید اى دادرس کسى که از او دادرسى خواهد اى کمک کار کسى که کمکش خواهد اى
مُغیثَ مَنِ اسْتَغاثَهُ (۳۱) یا عَزیزاً لا یُضامُ یا لَطیفاً لا یُرامُ یا قَیُّوماً
فریاد رس کسى که به فریادرسیش خواند (۳۱) اى عزیزى که ذلت نپذیرد اى لطیفى که دست انداز کسى واقع نگردد اى پاینده
لا یَنامُ یا دائِماً لا یَفُوتُ یا حَیّاً لا یَمُوتُ یا مَلِکاً لا یَزُولُ یا باقِیاً لا
که خواب ندارد اى جاویدانى که از دست نرود اى زنده اى که نمیرد اى پادشاهى که سلطنتش زوال ندارد اى ماندگارى
یَفْنى یا عالِماً لا یَجْهَلُ یا صَمَداً لا یُطْعَمُ یا قَوِیّاً لا یَضْعُفُ
که نیستى ندارد اى دانایى که نادانى ندارد اى بى نیازى که خوراک نخواهد اى نیرومندى که سستى نپذیرد (۳۲)
(۳۲) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَحَدُ یا واحِدُ یا شاهِدُ یا ماجِدُ یا
خدایا از تو خواهم به حق نامت اى یکتا اى یگانه اى گواه اى بزرگوار اى
حامِدُ یا راشِدُ یا باعِثُ یا وارِثُ یا ضاَّرُّ یا نافِعُ (۳۳) یا اَعْظَمَ مِنْ
ستوده اى رهنما اى برانگیزنده اى ارث برنده اى زیان بخش اى سودرسان (۳۳) اى بزرگتر از
کُلِّ عَظیمٍ یا اَکْرَمَ مِنْ کُلِّ کَریمٍ یا اَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحیمٍ یا اَعْلَمَ مِنْ
هر بزرگى اى بزرگوارتر از هر بزرگوارى اى مهربانتر از هر مهربانى اى داناتر از
کُلِّ عَلیمٍ یا اَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکیمٍ یا اَقْدَمَ مِنْ کُلِّ قَدیمٍ یا اَکْبَرَ مِنْ کُلِّ
هر دانا اى فرزانه تر از هر فرزانه اى جلوتر از هر قدیمى اى بزرگتر از هر
کَبیرٍ یا اَلْطَفَ مِنْ کُلِّ لَطیفٍ یا اَجَلَّ مِن کُلِّ جَلیلٍ یا اَعَزَّ مِنْ کُلِّ
بزرگ اى با لطف تر از هر لطف دارى اى والاتر از هر والایى اى عزیزتر از هر
عَزیزٍ (۳۴) یا کَریمَ الصَّفْحِ یا عَظیمَ الْمَنِّ یا کَثیرَ الْخَیْرِ یا قَدیمَ
عزیزى (۳۴) اى بزرگوار چشم پوش اى بزرگ نعمت بخش اى پر خیر اى دیرینه
الْفَضْلِ یا داَّئِمَ اللُّطْفِ یا لَطیفَ الصُّنْعِ یا مُنَفِّسَ الْکَرْبِ یا کاشِفَ
بخشش اى جاوید لطف اى دقیق صنعت اى زداینده اندوه اى برطرف کننده
الضُّرِّ یا مالِکَ الْمُلْکِ یا قاضِىَ الْحَقِّ (۳۵) یا مَنْ هُوَ فى عَهْدِهِ وَفِىُّ
گرفتارى اى فرمانرواى عالم هستى اى حاکم بر حق (۳۵) اى که در پیمانش وفادار
یا مَنْ هُوَ فى وَفاَّئِهِ قَوِىُّ یا مَنْ هُوَ فى قُوَّتِهِ عَلِىُّ یا مَنْ هُوَ فى
و اى که در وفا کردن به پیمانش نیرومند است اى که در نیرومندیش بلند مرتبه است اى که در
عُلُوِّهِ قَریبٌ یا مَنْ هُوَ فى قُرْبِهِ لَطیفٌ یا مَنْ هُوَ فى لُطْفِهِ شَریفٌ یا
عین بلند مرتبه اى نزدیک است اى که در عین نزدیکى دقیق است اى که در عین دقت بزرگوار است اى
مَنْ هُوَ فى شَرَفِهِ عَزیزٌ یا مَنْ هُوَ فى عِزِّهِ عَظیمٌ یا مَنْ هُوَ فى
که در عین بزرگوارى با عزت است اى که در عین عزت با عظمت است اى که در عین
عَظَمَتِهِ مَجیدٌ یا مَنْ هُوَ فى مَجْدِهِ حَمیدٌ (۳۶) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
عظمتش برجسته است اى که در عین برجستگى ستوده است (۳۶) خدایا از تو خواهم
بِاسْمِکَ یا کافى یا شافى یا وافى یا مُعافى یا هادى یا داعى یا
به حق نامت اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفادار اى تندرستى بخش اى رهنما اى خواننده اى
قاضى یا راضى یا عالى یا باقى (۳۷) یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ خاضِعٌ لَهُ یا
داور اى راضى اى والا مرتبه اى باقى (۳۷) اى که هر چیز در برابرش سر تعظیم فرود آورد اى
مَنْ کُلُّ شَىْءٍ خاشِعٌ لَهُ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ کاَّئِنٌ لَهُ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ
که هر چیز در برابرش رام گشته اى که هر چه در عالم موجود است از آن اوست اى که هر چه هست
مَوْجُودٌ بِهِ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ مُنیبٌ اِلَیْهِ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ خاَّئِفٌ مِنْهُ یا
بوجود او موجود است اى که هر چیزى بسوى او بازگردد اى که هر چیزى از او اندیشه دارد اى
مَنْ کُلُّ شَىْءٍ قاَّئِمٌ بِهِ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ صاَّئِرٌ اِلَیْهِ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ
که هر چیزى به او پایدار است اى که هر چیزى بسوى او برگردد اى که هر چیز
یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ یا مَنْ کُلُّ شَىْءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ (۳۸) یا مَنْ لا مَفَرَّ اِلاّ
به ستایش او تسبیح گوید اى که هر چیز نابود شود جز ذات او (۳۸) اى که گریزگاهى نیست جز
اِلَیْهِ یا مَنْ لا مَفْزَعَ اِلاّ اِلَیْهِ یا مَنْ لا مَقْصَدَ اِلاّ اِلَیْهِ یا مَنْ لا مَنْجا
بسوى او اى که پناهگاهى نیست جز بسوى او اى که مقصدى نیست جز درگاهش اى که راه نجاتى از (عذاب و قهر)
مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ یا مَنْ لا یُرْغَبُ اِلاّ اِلَیْهِ یا مَنْ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِهِ یا
او نیست جز خود او اى که رغبت و اشتیاقى نباشد جز به درگاه او اى که جنبش و نیرویى نیست مگر بوسیله او اى
مَنْ لا یُسْتَعانُ اِلاّ بِهِ یا مَنْ لا یُتَوَکَّلُ اِلاّ عَلَیْهِ یا مَنْ لا یُرْجى اِلاّ هُوَ
که کمک نجوید جز به او اى که توکل نشود جز بر او اى که امیدوار نتوان بود جز به او
یا مَنْ لا یُعْبَدُ اِلاّ هُوَ (۳۹) یا خَیْرَ الْمَرْهُوبینَ یا خَیْرَ الْمَرْغُوبینَ یا
اى که پرستش نشود جز او (۳۹) اى بهترین کسى که خلق از او ترسند اى بهترین مایه شوق و آرزو اى
خَیْرَ الْمَطْلُوبینَ یا خَیْرَ الْمَسْئُولینَ یا خَیْرَ الْمَقْصُودینَ یا خَیْرَ
بهترین جویا شدگان اى بهترین خواسته شدگان اى بهترین مقصود خلق اى بهترین
الْمَذْکُورینَ یا خَیْرَ الْمَشْکُورینَ یا خَیْرَ الْمَحْبُوبینَ یا خَیْرَ
یاد شدگان اى بهترین سپاس شدگان اى بهترین دوستان اى بهترین
الْمَدْعُوّینَ یا خَیْرَ الْمُسْتَأْنِسینَ (۴۰) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا
خوانده شدگان اى بهترین همدمان (۴۰) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى
غافِرُ یا ساتِرُ یا قادِرُ یا قاهِرُ یا فاطِرُ یا کاسِرُ یا جابِرُ یا ذاکِرُ یا
آمرزنده اى پرده پوش اى توانا اى قاهر اى آفریننده اى شکننده اى بهم پیوند دهنده اى یادآورنده اى
ناظِرُ یا ناصِرُ (۴۱) یا مَنْ خَلَقَ فَسَوّى یا مَنْ قَدَّرَ فَهَدى یا مَنْ
بیننده اى یارى دهنده (۴۱) اى که آفرید و بیاراست اى که اندازه گرفت و راهنمایى کرد اى که
یَکْشِفُ الْبَلْوى یا مَنْ یَسْمَعُ النَّجْوى یا مَنْ یُنْقِذُ الْغَرْقى یا مَنْ
برطرف کند گرفتارى را اى که بشنود سخن درگوشى را اى که نجات دهد غریق را اى که
یُنْجِى الْهَلْکى یا مَنْ یَشْفِى الْمَرْضى یا مَنْ اَضْحَکَ وَاَبْکى یا مَنْ
برهاند هلاک شده را اى که شفا دهد بیمار را اى که بخنداند و بگریاند اى که
اَماتَ وَاَحْیى یا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالاُْنْثى (۴۲) یا مَنْ فىِ
بمیراند و زنده کند اى که آفرید دو جفت نر و ماده (۴۲) اى که هم در
الْبَرِّ وَالْبَحْرِ سَبیلُهُ یا مَنْ فِى الاْفاقِ ایاتُهُ یا مَنْ فِى الاْیاتِ بُرْهانُهُ
خشکى و هم در دریا راه رسیدن به او هست اى که در سراسر گیتى نشانه هاى او هست اى که در این نشانه ها برهان او موجود است
یا مَنْ فِى الْمَماتِ قُدْرَتُهُ یا مَنْ فِى الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ یا مَنْ فِى الْقِیمَهِ
اى که در مردن نشانه قدرت او است اى که در گورها پند او است اى که در روز قیامت نیز
مُلْکُهُ یا مَنْ فِى الْحِسابِ هَیْبَتُهُ یا مَنْ فِى الْمیزانِ قَضاَّئُهُ یا مَنْ فِى
سلطنت او است اى که در حساب آن روز هیبت دارد اى که در پاى میزان حکم و داورى او است اى که در
الْجَنَّهِ ثَوابُهُ یا مَنْ فِى النّارِ عِقابُهُ (۴۳) یا مَنْ اِلَیْهِ یَهْرَبُ الْخاَّئِفُونَ
بهشت پاداش نیک او است اى که در دوزخ شکنجه او است (۴۳) اى که به سویش گریزند ترسناکان
یا مَنْ اِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ یا مَنْ اِلَیْهِ یَقْصِدُ الْمُنیبُونَ یا مَنْ اِلَیْهِ
اى که به او پناه برند گنهکاران اى که او را مقصود قرار دهند بازآیندگان اى که بسوى او
یَرْغَبُ الزّاهِدُونَ یا مَنْ اِلَیْهِ یَلْجَاءُ الْمُتَحَیِّرُونَ یا مَنْ بِهِ یَسْتَاءْنِسُ
روند پارسایان اى که بدو پناه برند سرگردانان اى که به او همدم شوند
الْمُریدُونَ یا مَنْ بِه یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ یا مَنْ فى عَفْوِهِ یَطْمَعُ
خواستاران اى که به دوستیش افتخار کنند دوستان اى که در گذشت او طمع دارند
الْخاَّطِئُونَ یا مَنْ اِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ یا مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ
خطاکاران اى که به ذکر او آرامش پذیرد دل یقین داران اى که بر او توکل کنند
الْمُتَوَکِّلُونَ (۴۴)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا حَبیبُ یا طَبیبُ یا
توکل کنندگان (۴۴) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى محبوب دلها اى طبیب دردها اى نزدیک اى
قَریبُ یا رَقیبُ یا حَسیبُ یا مَُهیبُ یا مُثیبُ یا مُجیبُ یا خَبیرُ یا
مراقب کار بندگان اى حساب نگهدار اى با هیبت اى پاداش نیک دهنده اى اجابت کننده اى آگاه اى
بَصیرُ (۴۵)یا اَقَرَبَ مِنْ کُلِّ قَریبٍ یا اَحَبَّ مِنْ کُلِّ حَبیبٍ یا اَبْصَرَ
بینا (۴۵) اى نزدیکتر از هر نزدیک اى محبوبتر از هر محبوب اى بیناتر
مِنْ کُلِّ بَصیرٍ یا اَخْبَرَ مِنْ کُلِّ خَبیرٍ یا اَشْرَفَ مِنْ کُلِّ شَریفٍ یا اَرْفَعَ
از هر بینا اى آگاه تر از هر آگاه اى شریفتر از هر شریف اى برتر
مِنْ کُلِّ رَفیعٍ یا اَقْوى مِنْ کُلِّ قَوِی یا اَغْنى مِنْ کُلِّ غَنِىٍّ یا اَجْوَدَ
از هر بلند مرتبه اى نیرومندتر از هر نیرومند اى توانگرتر از هر توانگر اى بخشنده تر
مِنْ کُلِّ جَوادٍ یا اَرْاَفَ مِنْ کُلِّ رَؤُفٍ (۴۶)یا غالِباً غَیْرَ مَغْلُوبٍ یا
از هر بخشنده اى مهربانتر از هر مهربان (۴۶) اى پیروزى که هرگز مغلوب نگردد اى
صانِعاً غَیْرَ مَصْنُوعٍ یا خالِقاً غَیْرَ مَخْلُوقٍ یا مالِکاً غَیْرَ مَمْلُوکٍ یا
سازنده اى که مصنوع کسى نیست اى آفریننده اى که کسى او را نیافریده اى مالکى که مملوک کسى نیست اى
قاهِراً غَیْرَ مَقْهُورٍ یا رافِعاً غَیْرَ مَرْفُوعٍ یا حافِظاً غَیْرَ مَحْفُوظٍ یا
چیره شکست ناپذیر اى بلند مرتبه که بلندى را کسى به او نداده اى نگهدارنده اى که نگهدارى ندارد اى
ناصِراً غَیْرَ مَنْصُورٍ یا شاهِداً غَیْرَ غاَّئِبٍ یا قَریباً غَیْرَ بَعیدٍ (۴۷) یا
یاورى که کسش یارى نکند اى حاضرى که پنهانى ندارد اى نزدیکى که دور نشود (۴۷) اى
نُورَ النُّورِ یا مُنَوِّرَ النُّورِ یا خالِقَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ النُّورِ یا مُقَدِّرَ النُّورِ
روشنى نور این روشنى ده نور اى خالق نور و روشنى اى تدبیر کننده نور اى اندازه گیر نور
یا نُورَ کُلِّ نُورٍ یا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً
اى روشنى هر نور اى روشنى پیش از هر نور و اى روشنى پس از هر نور اى روشنى
فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ (۴۸)یا مَنْ عَطاَّئُهُ شَریفٌ یا
بالاى هر نور اى نورى که مانندش نورى نیست (۴۸) اى که عطا و بخشش شریف و ارجمند است اى
مَنْ فِعْلُهُ لَطیفٌ یا مَنْ لُطْفُهُ مُقیمٌ یا مَنْ اِحْسانُهُ قَدیمٌ یا مَنْ قَوْلُهُ
که کارش دقیق است اى که لطفش پایدار است اى که احسانش دیرینه است اى که گفتارش
حَقُّ یا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ یا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ یا مَنْ عَذابُهُ عَدْلٌ یا مَنْ
حق است اى که وعده اش راست است اى که گذشتش فضل است اى که کیفرش از روى عدل است که
ذِکْرُهُ حُلْوٌیا مَنْ فَضْلُهُ عَمیمٌ (۴۹)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا
ذکرش شیرین است اى که فضلش عمومى است (۴۹) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى
مُسَهِّلُ یا مُفَصِّلُ یا مُبَدِّلُ یا مُذَلِّلُ یا مُنَزِّلُ یا مُنَوِّلُ یا مُفْضِلُ یا
هموار کننده راهها اى جدا کننده اى تبدیل کننده اى خوار کننده اى فرود آرنده اى جایزه ده اى فزون بخش اى
مُجْزِلُ یا مُمْهِلُ یا مُجْمِلُ (۵۰)یا مَنْ یَرى وَلا یُرى یا مَنْ یَخْلُقُ
بزرگ عطا بخش اى مهلت ده اى نیکوبخش (۵۰) اى که ببیند ولى دیده نشود اى که بیافریند
وَلا یُخْلَقُ یا مَنْ یَهْدى وَلا یُهْدى یا مَنْ یُحْیى وَلا یُحْیى یا مَنْ
ولى کسى او را نیافریده اى که راهنمایى کند ولى راهنمایى نشود اى که زنده کنى ولى زنده نشده اى که
یَسْئَلُ وَلا یُسْئَلُ یا مَنْ یُطْعِمُ وَلا یُطْعَمُ یا مَنْ یُجیرُ وَلا یُجارُ عَلَیْهِ
بازخواست کند ولى کسى از او بازخواست نکند اى که بخوراند ولى خورانده نشود اى که پناه دهد ولى کسى او را پناه ندهد
یا مَنْ یَقْضى وَلا یُقْضى عَلَیْهِ یا مَنْ یَحْکُمُ وَلا یُحْکَمُ عَلَیْهِ یا مَنْ
اى که قضاوت کنى ولى قضاوت بر تو نشود اى که حکم کنى ولى کسى بر تو حکم نکند اى که
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ (۵۱)یا نِعْمَ الْحَسیبُ یا نِعْمَ
نزاید و نه زائیده شده و نیست برایش همتایى هیچکس (۵۱) اى نیکو حسابکش اى نیکو
الطَّبیبُ یا نِعْمَ الرَّقیبُ یا نِعْمَ الْقَریبُ یا نِعْمَ الْمُجیبُ یا نِعْمَ
طبیب اى نیکو نگهبان اى نیکو نزدیک اى نیکو پاسخ ده اى نیکو
الْحَبیبُ یا نِعْمَ الْکَفیلُ یا نِعْمَ الَوْکیلُ یا نِعْمَ الْمَوْلى یا نِعْمَ النَّصیرُ
دوست اى نیکو عهده دار اى نیکو وکیل اى نیکو سرور اى نیکو یاور (۵۲)
(۵۲) یا سُرُورَ الْعارِفینَ یا مُنَى الْمُحِبّینَ یا اَنیسَ الْمُریدینَ یا
اى مایه دلشادى عارفان اى آرزوى محبان اى همدم خواستاران اى
حَبیبَ التَّوّابینَ یا رازِقَ الْمُقِلّینَ یا رَجاَّءَ الْمُذْنِبینَ یا قُرَّهَ عَیْنِ
دوستدار توبه کنندگان اى روزى ده ناداران اى امید گنهکاران اى نورچشم
الْعابِدینَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرُوبینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومینَ یا اِلهَ
پرستش کنندگان اى برطرف کننده اندوه اندوهناکان اى غمزداى غمزدگان اى معبود
الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ (۵۳)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا رَبَّنا یا اِلهَنا
پیشنیان و پسینیان (۵۳) خدایا من از تو مى خواهم به حق نامت اى پروردگار ما اى معبود ما
یا سَیِّدَنا یا مَوْلینا یا ناصِرَنا یا حافِظَنا یا دَلیلَنا یا مُعینَنا یا حَبیبَنا
اى آقاى ما اى سرور ما اى یاور ما اى نگهدار ما اى راهنماى ما اى کمک کار ما اى محبوب ما
یا طَبیبَنا (۵۴)یا رَبَّ النَّبیّی نَ وَالاْبْرارِ یا رَبَّ الصِّدّی قی نَ وَالاْخْیارِ
اى طبیب ما (۵۴) اى پروردگار پیمبران و نیکوکاران اى پروردگار راستگویان و برگزیدگان
یا رَبَّ الْجَنَّهِ وَالنّارِ یا رَبَّ الصِّغارِ وَالْکِبارِ یا رَبَّ الْحُبُوبِ
اى پروردگار بهشت و دوزخ اى پروردگار کوچک و بزرگ اى پروردگار حبوبات
وَالثِّمارِ یا رَبَّ الاْنْهارِ وَالاْشْجارِ یا رَبَّ الصَّحارى وَالْقِفارِ یا
و میوه جات اى پروردگار نهرها و درختان اى پروردگار دشت و هامون اى
رَبَّ الْبَرارى وَالْبِحارِ یا رَبَّ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ یا رَبَّ الاْعْلانِ
پروردگار صحراها و دریاها اى پروردگار شب و روز اى پروردگار پیدا
وَالاْسْرارِ (۵۵)یا مَنْ نَفَذَ فى کُلِّ شَىْءٍ اَمْرُهُ یا مَنْ لَحِقَ بِکُلِّ شَىْءٍ
و نهان (۵۵) اى که در هر چیز دستورش نفوذ کرده اى که علمش به هر چیزى
عِلْمُهُ یا مَنْ بَلَغَتْ اِلى کُلِّ شَىْءٍ قُدْرَتُهُ یا مَنْ لا تُحْصِى الْعِبادُ نِعَمَهُ
تعلق یافته اى که قدرت و توانائیش به هر چیزى رسیده اى که بندگان شماره نعمتهایش را نتوانند
یا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلاَّئِقُ شُکْرَهُ ی ا مَنْ لا تُدْرِکُ الاْفْه امُ جَلا لَهُ ی ا مَنْ
اى که خلائق از عهده شکرش برنیایند اى که عقول درک عظمت و جلالش نتوانند اى که
لا تَنالُ الاْوْهامُ کُنْهَهُ یا مَنِ الْعَظَمَهُ وَالْکِبْرِیآءُ رِداَّئُهُ یا مَنْ لا تَرُدُّ
اوهام و خیالات به کنه ذاتش نرسند اى که عظمت و بزرگى لباس او است اى که
الْعِبادُ قَضاَّئَهُ یا مَنْ لا مُلْکَ اِلاّ مُلْکُهُ یا مَنْ لاعَطاَّءَ اِلاّ عَطاَّئُهُ
بندگان از حکم او سرپیچى نتوانند اى که سلطنتى جز سلطنت او نیست اى که بخششى جز بخشش او نیست (۵۶)
(۵۶) یا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الاْعْلى یا مَنْ لَهُ الصِّفاتُ الْعُلْیا یا مَنْ لَهُ
اى که از آن اوست عالى ترین مثالها (که حجج الهیه باشند) اى که خاص اوست برترین اوصاف اى که از آن اوست
الاْخِرَهُ وَالاُْولى یا مَنْ لَهُ الْجَنَّهُ الْمَاْوى یا مَنْ لَهُ الاْ یاتُ الْکُبْرى
دنیا و آخرت اى که از آن او است بهشت آن جایگاه آسایش اى که براى اوست نشانه هاى بس بزرگ
یا مَنْ لَهُ الاْسْماَّءُ الْحُسْنى یا مَنْ لَهُ الْحُکْمُ وَالْقَضاَّءُ یا مَنْ لَهُ
اى که براى او است نامهاى نیکو اى که براى او است فرمان و داورى اى که از آن او است
الْهَواَّءُ وَالْفَضاَّءُ یا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَالثَّرى یا مَنْ لَهُ السَّمواتُ الْعُلى
هوا و فضا اى که از آن او است عرش و فرش اى که از آن او است آسمانهاى بلند (۵۷)
(۵۷) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا صَبُورُ یا شَکُورُ
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى درگذرنده اى آمرزنده اى شکیبا اى سپاس پذیر بندگان
یا رَؤُفُ یا عَطُوفُ یا مَسْئُولُ یا وَدُودُ یا سُبُّوحُ یا قُدُّوسُ (۵۸) یا
اى مهربان اى توجه کننده اى مورد توجه و درخواست بندگان اى مهرورز اى منزه اى پاکیزه (۵۸) اى
مَنْ فِى السَّماَّءِ عَظَمَتُهُ یا مَنْ فِى الاْرْضِ ایاتُهُ یا مَنْ فى کُلِّ شَىْءٍ
که در آسمان آثار عظمتش هویدا است اى که در زمین نشانه هایش آشکار است اى که در هر چیز
دَلائِلُهُ یا مَنْ فِى الْبِحارِ عَجائِبُهُ یا مَنْ فِى الْجِبالِ خَزاَّئِنُهُ یا مَنْ
برهانهاى او موجود اى که در دریا آثار شگفت انگیز دارد اى که در کوهها است گنجینه هایش اى که
یَبْدَءُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ یا مَنْ اِلَیْهِ یَرْجِعُ الاْمْرُ کُلُّهُ یا مَنْ اَظْهَرَ فى
خلق را پدید آورد سپس بازگرداند اى که به سویش همه امورات بازگردد اى که در هر چیز لطف و مهرش را
کُلِّ شَىْءٍ لُطْفَهُ یا مَنْ اَحْسَنَ کُلَّشَىْءٍ خَلْقَهُ یا مَنْ تَصَرَّفَ فِى
آشکار ساخته اى که خلقت هر چیز را نیکو ساخته اى که تصرف کرده در
الْخَلاَّئِقِ قُدْرَتُهُ (۵۹) یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَهُ ی ا طَبیبَ مَنْ لا
همه خلایق قدرت او (۵۹) اى دوست آنکس که دوستى ندارد اى طبیب آن کس که
طَبیبَ لَهُ یا مُجیبَ مَنْ لا مُجیبَ لَهُ یا شَفیقَ مَنْ لا شَفیقَ لَهُ یا
طبیبى ندارد اى پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد اى یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد اى
رَفیقَ مَنْ لا رَفیقَ لَهُ یا مُغیثَ مَن لا مُغیثَ لَهُ یا دَلیلَ مَنْ لا دَلیلَ
رفیق آن کس که رفیق ندارد اى فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد اى راهنماى آنکه راهنمایى ندارد
لَهُ یا اَنیسَ مَنْ لا اَنیسَ لَهُ یا راحِمَ مَنْ لا راحِمَ لَهُ یا صاحِبَ مَنْ لاصاحِبَ لَهُ (۶۰)
اى مونس آنکس که مونسى ندارد اى ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد اى همدم آن کس که همدمى ندارد (۶۰)
يا كافِىَ مَنِ اسْتَكْفاهُ يا هادِىَ مَنِ اسْتَهْداهُ اى کفایت کننده آن کس که از او کفایت خواهد و اى رهنماى کسى که از او راهنمایى خواهد
ياکالِئَ مَنِ اسْتَکْلاهُ یا راعِىَ مَنِ اسْتَرْعاهُ یا شافِىَ مَنِ اسْتَشْفاهُ یا
اى نگهبان کسى که از او نگهبانى خواهد اى مراعات کننده کسى که از او رعایت خواهد اى بهبود دهنده کسى که از او بهبودى خواهد اى
قاضِىَ مَنِ اسْتَقْضاهُ یا مُغْنِىَ مَنِ اسْتَغْناهُ یا مُوفِىَ مَنِ اسْتَوْفاهُ یا
داور کسى که از او داورى جوید اى بى نیاز کننده کسى که از او بى نیازى خواهد اى وفا کننده کسى که از او وفا خواهد اى
مُقَوِّىَ مَنِ اسْتَقْواهُ یا وَلِىَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ (۶۱)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
نیرو ده آن کس که از او نیرو خواهد اى سرور کسى که او را به سرورى خواهد (۶۱) خدایا از تو مى خواهم
بِاسْمِکَ یا خالِقُ یا رازِقُ یا ناطِقُ یا صادِقُ یا فالِقُ یا فارِقُ یا
به حق نامت اى آفریننده اى روزى ده اى گویا اى راستگو اى شکافنده اى جدا کننده اى
فاتِقُ یا راتِقُ یا سابِقُ یا سامِقُ (۶۲)یا مَنْ یُقَلِّبُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ یا
باز کننده اى پیوست دهنده اى سبقت جوینده اى بلندمرتبه (۶۲) اى که جابجا کنى شب و روز را اى
مَنْ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَالاْنْوارَ یا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَالْحَرُورَ یا مَنْ سَخَّرَ
که مقرر ساختى تاریکیها و نور را اى که آفریدى سایه و گرما را اى که مسخر خود کردى
الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ یا مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَالشَّرَّ یا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ
مهر و ماه را اى که مقدر کردى خیر و شر را اى که آفریدى مرگ
وَالْحَیوهَ یا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَالاْمْرُ یا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً یا
و زندگى را اى که آفریدن و فرمان از او است اى که نگرفته است براى خود همسر و فرزندى اى
مَنْ لَیْسَ لَهُ شَریکٌ فِى الْمُلْکِ یا مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ
که شریکى در فرمانروایى ندارد اى که نیست برایش سرپرستى از خوارى (۶۳)
(۶۳) یا مَنْ یَعْلَمُ مُرادَ الْمُریدینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ یا
اى که مى داند خواسته دل هر خواهنده را اى که آگاه است از نهاد خاموشان اى
مَنْ یَسْمَعُ اَنینَ الْواهِنینَ یا مَنْ یَرى بُکاَّءَ الْخاَّئِفینَ یا مَنْ یَمْلِکُ
که مى شنود ناله خسته دلان اى که مى بیند گریه ترسناکان اى که دارد
حَوائِجَ السّاَّئِلینَ یا مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التّاَّئِبینَ یا مَنْ لا یُصْلِحُ عَمَلَ
خواسته هاى خواستاران را اى که بپذیرد عذر توبه کنندگان اى که اصلاح نکند کار
الْمُفْسِدینَ یا مَنْ لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ یا مَنْ لا یَبْعَُدُ عَنْ قُلُوبِ
مفسدان را اى که از بین نبرد پاداش نیکوکاران اى که دور نباشد از دل
الْعارِفینَ یا اَجْوَدَ الاْجْودینَ (۶۴) یا داَّئِمَ الْبَقاَّءِ یا سامِعَ الدُّعاَّءِ یا
عارفان اى بخشنده ترین بخشندگان (۶۴) اى همیشه باقى اى شنواى دعا اى
واسِعَ الْعَطاَّءِ یا غافِرَ الْخَطاَّءِ یا بَدیعَ السَّماَّءِ یا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ی ا
وسیع بخشش اى آمرزنده خطا و لغزش اى پدید آرنده آسمان اى نیک آزمایش اى
جَمیلَ الثَّناَّءِ یا قَدیمَ السَّناَّءِ یا کَثیرَ الْوَفاَّءِ یا شَریفَ الْجَزاَّءِ
زیبا ستایش اى دیرینه والا اى زیاد وفادار اى ارجمند پاداش (۶۵)
(۶۵) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا سَتّارُ یا غَفّارُ یا قَهّارُ یا جَبّارُ یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى پوشاننده اى آمرزنده اى با قهر و سطوت اى باجبروت و عظمت اى
صَبّارُ یا باَّرُّ یا مُخْتارُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ (۶۶)یا مَنْ خَلَقَنى
صبر پیشه اى نیک بخش اى مختار در کارها اى کارگشا اى پرجود و عطا اى فرح بخش (۶۶) اى که مرا آفریدى
وَسَوّانى یا مَنْ رَزَقَنى وَرَبّانى یا مَنْ اَطْعَمَنى وَسَقانى یا مَنْ
و آراستى اى که روزیم دادى و پروریدى اى که مرا خوراندى و نوشاندى اى که
قَرَّبَنى وَ اَدْنانى یا مَنْ عَصَمَنى وَکَفانى یا مَنْ حَفَظَنى وَکَلانى یا
پیش خود برده و نزدیکم کردى اى که مرا نگهداشته و کفایت کردى اى که محافظت و نگهداریم کردى اى
مَنْ اَعَزَّنى وَاَغْنانى یا مَنْ وَفَّقَنى وَهَدانى یا مَنْ انَسَنى وَآوانى یا
که به من عزت بخشید و توانگرم ساخت اى که به من توفیق داده و راهنمایى کرد اى که با من انس گرفته و جایم داد اى
مَنْ اَماتَنى وَاَحْیانى (۶۷)یا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ یا مَنْ یَقْبَلُ
که مرا بمیراند و زنده کند (۶۷) اى که حق را بوسیله کلماتش پابرجا کرد اى که توبه را از
التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ یا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ یا مَنْ لا تَنْفَعُ
بندگانش بپذیرد اى که میان انسان و دلش حائل گردد اى که سود ندهد
الشَّفاعَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ یا مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ یا مَنْ لا
شفاعت و میانجیگرى جز به اذن او اى که او داناتر است به کسى که از راهش گمراه گردد اىکه
مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ یا مَنْ لا راَّدَّ لِقَضاَّئِهِ یا مَنِ انْقادَ کُلُّ شَىْءٍ لاِمْرِهِ یا
کاونده و پى جویى براى حکمش نیست اى که بازگردانى براى قضایش نیست اى که هر چیز دربرابر امرش مطیع و منقاد گشته اى
مَنِ السَّمواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ یا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَىْ
که آسمانها بدست قدرتش بهم پیچیده اى که فرستد بادها را نویدى در پیشاپیش
رَحْمَتِهِ (۶۸)یا مَنْ جَعَلَ الاْرْضَ مِهاداً یا مَنْ جَعَلَ الْجِبالَ اَوْتاداً یا
رحمتش (۶۸) اى که زمین را گهواره قرار داده اى که کوهها را میخهاى (زمین ) قرار داد اى
مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً یا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً یا مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ
که خورشید را چراغى تابناک کرد اى که ماه را نوربخش قرار داد اى که شب را
لِباساً یا مَنْ جَعَلَ النَّهارَ مَعاشاً یا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُباتاً یا مَنْ جَعَلَ
پوشش نهاد اى که روز را براى تحصیل معاش مقرر ساختى اى که خواب را مایه آرامش قرار داد اى که
السَّماَّءَ بِناَّءً یا مَنْ جَعَلَ الاْشْیاَّءَ اَزْواجاً یا مَنْ جَعَلَ النّارَ مِرْصاداً
آسمان را ساختمانى قرار داد اى که چیزها را جفت آفرید اى که آتش را در کمین (کفار و دوزخیان ) قرارداد(۶۹)
(۶۹) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا سَمیعُ یا شَفیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ
خدایا از تو درخواست مى کنم به حق نامت اى شنوا اى شفیع اى بلند مرتبه اى والامقام
یا سَریعُ یا بَدیعُ یا کَبیرُ یا قَدیرُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ (۷۰)یا حَیّاً قَبْلَ
اى سریع در کارها اى پدید آرنده اى بزرگ اى توانا اى آگاه اى پناه ده (۷۰) اى زنده پیش از
کُلِّ حَی یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَی یا حَىُّ الَّذى لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَىُّ یا حَىُّ
هر موجود زنده اى زنده پس از هر موجود زنده اى که نیست مانندش زنده اى ، اى زنده اى
الَّذى لا یُشارِکُهُ حَىُّ یا حَىُّ الَّذى لا یَحْتاجُ اِلى حَی یا حَىُّ الَّذى
که شریکش نیست هیچ زنده اى ، اى زنده اى که نیازمند نیست به هیچ زنده اى ، اى زنده اى که
یُمیتُ کُلَّ حَی یا حَىُّ الَّذى یَرْزُقُ کُلَّ حَی یا حَیّاً لَمْ یَرِثِ الْحَیوهَ
بمیراند هر زنده اى را اى زنده اى که روزى دهد هر زنده اى را اى زنده اى که ارث نبرد زندگى را
مِنْ حَی یا حَىُّ الَّذى یُحْیِى الْمَوْتى یا حَىُّ یا قَیُّومُ لا تَاْخُذُهُ سِنَهٌ
از زنده اى ، اى زنده اى که زنده کند مردگان را، اى زنده پاینده اى که او را چرت
وَلا نَوْمٌ (۷۱)یا مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لا یُنْسى یا مَنْ لَهُ نُورٌ لا یُطْفى یا مَنْ لَهُ
و خواب نگیرد (۷۱) اى که یادش فراموش نشدنى است اى که نورش خاموش نشدنى است اى که
نِعَمٌ لا تُعَدُّ یا مَنْ لَهُ مُلْکٌ لا یَزُولُ یا مَنْ لَهُ ثَناَّءٌ لا یُحْصى یا مَنْ لَهُ
نعمتهایش بشمار درنیاید اى که فرمانروائیش زوال نپذیرد اى که مدح و ثنایش نتوان شمردن اى که
جَلالٌ لا یُکَیَّفُ یا مَنْ لَهُ کَمالٌ لا یُدْرَکُ یا مَنْ لَهُ قَضاَّءٌ لا یُرَدُّ یا
چگونگى بزرگى و جلالتش نتوان گفتن اى که کمالش قابل درک نباشد اى که فرمان قضایش بازگشت ندارد اى
مَنْ لَهُ صِفاتٌ لا تُبَدَّلُ یا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَیَّرُ (۷۲)یا رَبَّ الْعالَمینَ
که صفاتش تبدیل نپذیرد اى که اوصافش تغییر نکند (۷۲) اى پروردگار جهانیان
یا مالِکَ یَوْمِ الدّینِ یا غایَهَ الطّالِبینَ یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا مُدْرِکَ
اى فرمانرواى روز جزا اى مقصد نهایى جویندگان اى پشت و پناه پناهندگان اى دریابنده
الْهارِبینَ یا مَنْ یُحِبُّ الصّابِرینَ یا مَنْ یُحِبُّ التَّوّابینَ یا مَنْ یُحِبُّ
گریختگان اى که دوست دارد شکیبایان را اى که دوست دارد توبه کاران را اى که دوست دارد
الْمُتَطَهِّرینَ یا مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ یا مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ
پاکیزگان را اى که دوست دارد نیکوکاران را اى که داناتر است به راه یافتگان (۷۳)
(۷۳) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا شَفیقُ یا رَفیقُ یا حَفیظُ یا
خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى مهربان اى رفیق اى نگهدارنده اى
مُحیطُ یا مُقیتُ یا مُغیثُ یا مُعِزُّ یا مُذِلُّ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ (۷۴)یا
احاطه دار بر همه اى توانا اى فریاد رس اى عزت بخش اى خوار کننده اى آغازنده اى بازگرداننده (۷۴) اى
مَنْ هُوَ اَحَدٌ بِلا ضِدٍّ یا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ یا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیْبٍ یا
یکتاى بى ضد اى که او یگانه اى است که مانند ندارد اى که او بى نیازى است بى عیب اى
مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کَیْفٍ یا مَنْ هُوَ قاضٍ بِلا حَیْفٍ یا مَنْ هُوَ رَبُّ بِلا
که او تنهایى است و چگونگى ندارد اى که او حاکمى است که ستم در حکمش نیست اى که او پروردگارى است بدون
وَزیرٍ یا مَنْ هُوَ عَزیزٌ بِلا ذُلٍّ یا مَنْ هُوَ غَنِىُّ بِلا فَقْرٍ یا مَنْ هُوَ مَلِکٌ
وزیر اى که او عزیزى است بى ذلت اى که او دارایى است که ندارى ندارد اى که او پادشاهى است
بِلا عَزْلٍ یا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبیهٍ (۷۵)یا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ
که معزول نشود اى که او توصیف شده اى است بى شبیه (۷۵) اى که ذکر او موجب شرافت
لِلذّاکِرینَ یا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشّاکِرینَ یا مَنْ حَمْدُهُ عِزُّ لِلْحامِدینَ
ذکرکنندگان او است اى که سپاسگزاریش مایه سعادت سپاسگزاران است اى که ستایشش عزتى است براى ستایش کنندگان
یا مَنْ طاعَتُهُ نَجاهٌ لِلْمُطیعینَ یا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطّالِبینَ یا مَنْ
اى که طاعتش وسیله نجات مطیعان است اى که دَرِ رحمتش باز است به روى رحمت خواهان اى که
سَبیلُهُ واضِحٌ لِلْمُنیبینَ یا مَنْ ایاتُهُ بُرْهانٌ لِلنّاظِرینَ یا مَنْ کِتابُهُ
راه بسوى او آشکار است براى بازآمدگان اى که آیات و نشانه هایش دلیل روشنى است براى بینندگان اى که کتابش
تَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقینَ یا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطّاَّئِعینَ وَالْعاصینَ یا مَنْ
سبب پند و تنبیه است براى پرهیزکاران اى که روزى او همگانى است براى فرمانبرداران و نافرمانان
رَحْمَتُهُ قَریبٌ مِنَالْمُحْسِنینَ (۷۶)یا مَنْ تَبارَکَ اسْمُهُ یا مَنْ تَعالى
اى که رحمتش نزدیک است به نیکوکاران (۷۶) اى که نامش بزرگ است اى که اقبال او بلند است
جَدُّهُ یا مَنْ لا اِلهَ غَیْرُهُ یا مَنْ جَلَّ ثَناَّئُهُ یا مَنْ تَقَدَّسَتَ اَسْماَّئُهُ یا
اى که معبودى جز او نیست اى که برجسته است ثنا و مدحش اى که پاکیزه است نامهایش اى
مَنْ یَدُومُ بَقاَّئُهُ یا مَنِ الْعَظَمَهُ بَهاَّئُهُ یا مَنِ الْکِبْرِیاَّءُ رِداَّئُهُ یا مَنْ لا
که بقایش همیشگى است اى که عظمت جلوه او است اى که بزرگى در بر او است اى که
تُحْصى الاَّئُهُ ی ا مَنْ لا تُعَدُّ نَعْم اَّئُهُ (۷۷)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ
نیکیهایش به حساب درنیاید اى که نعمتهایش شماره نشود (۷۷) خدایا از تو خواهم به حق نامت
یا مُعینُ یا اَمینُ یا مُبینُ یا مَتینُ یا مَکینُ یا رَشیدُ یا حَمیدُ یا
اى یاور اى امان بخش اى آشکار کننده اى استوار و ثابت اى پابرجا اى راهنما اى ستوده اى
مَجیدُ یا شَدیدُ یا شَهیدُ (۷۸)یا ذَاالْعَرْشِ الْمَجیدِ یا ذَا الْقَوْلِ
گرامى اى سخت نیرو اى گواه (۷۸) اى صاحب عرش با شوکت اى صاحب گفتار
السَّدیدِ یا ذَاالْفِعْلِ الرَّشیدِ یا ذَاالْبَطْشِ الشَّدیدِ یا ذَاالْوَعْدِ
محکم اى صاحب کار مستحکم اى صاحب حمله سخت اى صاحب نوید
وَالْوَعیدِ یا مَنْ هُوَ الْوَلِىُّ الْحَمیدُ یا مَنْ هُوَ فَعّالٌ لِما یُریدُ یا مَنْ هُوَ
و تهدید اى که او است صاحب اختیارى ستوده اى که او است کننده هر چه را خواهد اى که او است
قَریبٌ غَیْرُ بَعیدٍ یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ شَهیدٌ یا مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ
نزدیکى که دورى ندارد اى که او بر هر چیز گواه باشد اى که او ستمکار بر بندگان
لِلْعَبیدِ (۷۹)یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ یا مَنْ لا شَبیهَ لَهُ وَلا نَظیرَ
نیست (۷۹) اى که برایش شریک و وزیرى نیست اى که برایش شبیه و نظیرى نیست
یا خالِقَ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ الْمُنیرِ یا مُغْنِىَ الْباَّئِسِ الْفَقیرِ یا رازِقَ
اى آفریننده مهر و ماه تابنده اى بى نیاز کننده بینواى درمانده اى روزى ده
الْطِّفْلِ الصَّغیرِ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا
کودک خردسال اى مهرورز پیر کهن سال اى جوش ده استخوان شکسته اى
عِصْمَهَ الْخاَّئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ هُوَ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ یا مَنْ هُوَ
نگهدار ترسان پناهنده اى که به حال بندگانش خبیر و بینا است اى که او
عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ (۸۰)یا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ یا ذَاالْفَضْلِ وَالْکَرَمِ یا
بر هر چیز قادر و تواناست (۸۰) اى صاحب جود و نعمت اى صاحب بخشش و بزرگوارى اى
خالِقَ اللَّوْحِ وَالْقَلَمِ یا بارِئَ الذَّرِّ وَالنَّسَمِ یا ذَاالْبَاءْسِ وَالنِّقَمِ یا
آفریننده لوح و قلم اى پدید آرنده ذرات و انسان اى داراى عذاب و انتقام اى
مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالاْلَمِ یا عالِمَ السِّرِّ وَالْهِمَمِ یا
الهام بخش عرب و عجم اى برطرف کننده رنج و الم اى داناى راز و قصدهاى نهان اى
رَبَّ الْبَیْتِ وَالْحَرَمِ یا مَنْ خَلَقَ الاْشیاَّءَ مِنَ الْعَدَمِ (۸۱) اَللّهُمَّ اِنّى
پروردگار کعبه و حرم اى که آفریدى موجودات را از نیستى و عدم (۸۱) خدایا از تو
اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا فاعِلُ یا جاعِلُ یا قابِلُ یا کامِلُ یا فاصِلُ یا
خواهم به حق نامت اى کننده (هر کار) اى مقرر کننده (امور) اى پذیرنده اى کامل اى جدا کننده اى
واصِلُ یا عادِلُ یا غالِبُ یا طالِبُ یا واهِبُ (۸۲)یا مَنْ اَنْعَمَ بِطَوْلِهِ
پیوست دهنده اى دادگر اى چیره اى جوینده اى بخشنده (۸۲) اى که نعمت بخشید به فضل خود
یا مَنْ اَکْرَمَ بِجُودِهِ یا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ یا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ یا مَنْ قَدَّرَ
اى که کرم کرد به بخشش خود اى که جود کرد به لطف خود اى که عزیز باشد به نیروى خود اى که اندازه گیرد
بِحِکْمَتِهِ یا مَنْ حَکَمَ بِتَدْبیرِهِ یا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ یا مَنْ تَجاوَزَ بِحِلْمِهِ
به حکمت خویش اى که حکم کند به تدبیر خود اى که تدبیر کرد به دانش خود اى که بگذرد به بردبارى خویش
یا مَنْ دَنى فى عُلُّوِهِ یا مَنْ عَلا فى دُنُوِّهِ(۸۳)یا مَنْ یَخْلُقُ ما یَشاَّءُ
اى که نزدیک است در عین بلندى و اى که بلند است در عین نزدیکى (۸۳) اى که مى آفریند هر چه را خواهد
یا مَنْ یَفْعَلُ ما یَشاَّءُ یا مَنْ یَهْدى مَنْ یَشاَّءُ یا مَنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاَّءُ
اى که انجام دهد هر چه خواهد اى که راهنمایى کند هر که را خواهد اى که گمراه کند هر که را خواهد
یا مَنْ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاَّءُ یا مَنْ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاَّءُ یا مَنْ یُعِزُّ مَنْ یَشاَّءُ
اى که عذاب کند هر که را خواهد اى که بیامرزد هر که را خواهد اى که عزت بخشد به هر که خواهد
یا مَنْ یُذِلُّ مَنْ یَشاَّءُ یا مَنْ یُصَوِّرُ فِى الاْرْحامِ ما یَشاَّءُ یا مَنْ
اى که ذلت دهد به هر که خواهد اى که نقش بندد در میان رحم ها هر طور که خواهد اى که
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاَّءُ (۸۴)یا مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً یا
مخصوص به رحمت خویش گرداند هر که را خواهد (۸۴) اى که نگرفته است همسر و فرزندى اى
مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَىْءٍ قَدْراً یا مَنْ لا یُشْرِکُ فى حُکْمِهِ اَحَداً یا مَنْ
که قرار داد براى هر چیز اندازه اى اى که شریک نکرده در حکم خویش احدى را اى که
جَعَلَ الْمَلاَّئِکَهَ رُسُلاً ی ا مَنْ جَعَلَ فِى السَّم اَّءِ بُرُوجاً ی ا مَنْ جَعَلَ
قرار داد فرشتگان را پیام آور اى که در آسمان برجها قرار داد اى که
الاْرْضَ قَراراً یا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْماَّءِ بَشَراً یا مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَىْءٍ
زمین را قرارگاه کرد اى که آفرید از آب بشر را اى که قرار داد براى هر چیز
اَمَداً یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْماً یا مَنْ اَحْصى کُلَّ شَىْءٍ عَدَداً
مدت و دورانى اى که دانشش به هر چیز احاطه کرده اى که عدد هر چیز را شماره کرده (۸۵)
(۸۵) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا
خدایا از تو خواهم به حق نامت اى آغاز اى انجام اى ظاهر اى نهان اى
بَرُّ یا حَقُّ یا فَرْدُ یا وِتْرُ یا صَمَدُ یا سَرْمَدُ (۸۶) یا خَیْرَ مَعْرُوفٍ
نیکوکار اى برحق اى یکتا اى بى همتا اى بى نیاز اى ابدى (۸۶) اى بهترین شناخته شده
عُرِفَ یا اَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ یا اَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ یا اَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ
به نیکى اى برترین معبودى که پرستش شده اى بهترین سپاس شدگان اى عزیزترین یادشدگان
یا اَعْلى مَحْمُودٍ حُمِدَ یا اَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ یا اَرْفَعَ مَوْصُوفٍ
اى والاترین ستوده شده اى پیش ترین موجودى که جویایش شده اند اى برترین موجودى که مورد
وُصِفَ یا اَکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ یا اَکْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ یا اَشْرَفَ
توصیف واقع شده اى بزرگتر مقصودى که قصد او کرده اند اى بزرگوار کسى که از او درخواست شده اى ارجمندترین
مَحْبُوبٍ عُلِمَ (۸۷)یا حَبیبَ الْباکینَ یا سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلینَ یا هادِىَ
دوستى که توان یافت (۸۷) اى دوست گریانان اى آقاى توکل کنندگان اى رهنماى
الْمُضِلّینَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا اَنیسَ الذّاکِرینَ یا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفینَ
گمراهان اى سرور مؤ منان اى همدم یاد کنندگان (او) اى پناه ستمدیدگان
یا مُنْجِىَ الصّادِقینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ یا اَعْلَمَ الْعالِمینَ یا اِلهَ
اى نجات دهنده راستگویان اى مقتدرترین قدرت داران اى داناترین دانایان اى معبود
الْخَلْقِ اَجْمَعینَ (۸۸)یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ
تمامى آفریدگان (۸۸) اى که از برترى بر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى
فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ یا
و از درون آگاه اى که پرستندش و او بدان پاداش دهد اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد اى
مَنْ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ
که دیده اى او را درنیابد اى که هیچ کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر
کُلِّ قَدَرٍ (۸۹)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا حافِظُ یا بارِئُ یا ذارِئُ
هر اندازه (۸۹) خدایا از تو خواهم به حق نامت اى نگهدار اى پدید آرنده اى آفریننده
یا باذِخُ یا فارِجُ یا فاتِحُ یا کاشِفُ یا ضامِنُ یا امِرُ یا ناهى (۹۰)یا
اى والامقام اى غمزدا اى کارگشا اى برطرف کننده اندوه اى ضامن بندگان اى فرمان ده اى قدغن کن از کارهاى بد (۹۰) اى
مَنْ لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَصْرِفُ السُّوَّءَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ
که نمى داند غیب را جز او اى که باز نگرداند بدى را جز او اى که
لایَخْلُقُ الْخَلْقَ اِلاّهُوَ یامَنْ لایَغْفِرُ الذَّنْبَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یُتِمُّ النِّعْمَهَ
نیافریند خلق را جز او اى که نیامرزد گناه را جز او اى که به پایان نرساند نعمت و احسان را
اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یُدَبِّرُ الاْمْرَ اِلاّ هُوَ ی ا
جز او اى که دگرگون نکند دلها را جز او اى که تدبیر نکند کارها را جز او اى
مَنْ لا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَبْسُطُ الرِّزْقَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ
که فرو نفرستد باران را جز او اى که نگستراند روزى را جز او اى که
لایُحْیِى الْمَوْتى اِلاّ هُوَ (۹۱)یا مُعینَ الْضُعَفاَّءِ یا صاحِبَ الْغُرَباَّءِ یا
زنده نکند مردگان را جز او (۹۱) اى کمک کار ناتوانان اى رفیق دور از وطنان اى
ناصِرَ الاْوْلِیاَّءِ یا قاهِرَ الاْعْداَّءِ یا رافِعَ السَّماَّءِ یا اَنیسَ الاْصْفِیاَّءِ یا
یار دوستان اى چیره بر دشمنان اى بالا برنده آسمان اى مونس برگزیدگان اى
حَبیبَ الاْتْقِیاَّءِ یا کَنْزَ الْفُقَراَّءِ یا اِلهَ الاْغْنِیاَّءِ یا اَکْرَمَ الْکُرَماَّءِ
دوست پرهیزکاران اى گنجینه بینوایان اى معبود توانگران اى کریمترین کریمان (۹۲)
(۹۲) یا کافِیاً مِنْ کُلِّ شَىْءٍ یا قاَّئِماً عَلى کُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ لا یُشْبِهُهُ
اى کفایت کننده از هر چیز اى نگهبان بر هر چیز اى که چیزى مانندش نیست
شَىْءٌ یا مَنْ لا یَزیدُ فى مُلْکِهِ شَىْءٌ یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ شَىْءٌ یا
اى که چیزى به فرمانروائیش نیفزاید اى که چیزى بر او پوشیده نیست اى
مَنْ لا یَنْقُصُ مِنْ خَزاَّئِنِهِ شَىْءٌ یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ یا مَنْ لا
که کم نشود از گنجینه هایش چیزى اى که نیست همانندش چیزى اى که
یَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَىْءٌ یا مَنْ هُوَ خَبیرٌ بِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنْ وَسِعَتْ
پنهان نماند از دانش او چیزى اى که او خبیر و آگاه است به هر چیز اى که رحمتش
رَحْمَتُهُ کُلَّ شَىْءٍ (۹۳)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا مُکْرِمُ یا مُطْعِمُ
فراگیرد هر چیز را (۹۳) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى اکرام کننده اى طعام دهنده
یا مُنْعِمُ یا مُعْطى یا مُغْنى یا مُقْنى یا مُفْنى یا مُحْیى یا مُرْضى یا
اى نعمت بخشنده اى عطا ده اى ثروت ده اى سرمایه ده اى فانى کننده اى زنده کننده اى خشنود سازنده اى
مُنْجى (۹۴)یا اَوَّلَ کُلِّشَىْءٍ وَآخِرَهُ یا اِلهَ کُلِّ شَىْءٍ وَمَلیکَهُ یا رَبَّ
نجات بخش (۹۴) اى آغاز و انجام هر چیز اى معبود و مالک هر چیز اى پروردگار
کُلِّ شَىْءٍ وَصانِعَهُ یا بارِئَ کُلِّشَىْءٍ وَخالِقَهُ یا قابِضَ کُلِّ شَىْءٍ
و سازنده هر چیز اى پدید آرنده و آفریننده هر چیز اى بست و باز کننده هر چیز
وَباسِطَهُ یا مُبْدِئَ کُلِّ شَىْءٍ وَمُعیدَهُ یا مُنْشِئَ کُلِّشَىْءٍ وَمُقَدِّرَهُ یا
اى پدید آرنده و بازگرداننده هر چیز اى بوجود آورنده و اندازه گیر هر چیز اى
مُکَوِّنَ کُلِّ شَىْءٍ وَمُحَوِّلَهُ یا مُحْیِىَ کُلِّ شَىْءٍ وَمُمیتَهُ یا خالِقَ
بود کننده و تبدیل کننده هر چیز اى زنده کننده و میراننده هر چیز اى آفریننده
کُلِّشَىْءٍ وَوارِثَهُ (۹۵)یا خَیْرَ ذاکِرٍ وَمَذْکُورٍ یا خَیْرَ شاکِرٍ وَمَشْکُورٍ
و وارث هر چیز (۹۵) اى بهترین یادآور و یاد شده اى بهترین سپاسگزار و سپاس شده
یا خَیْرَ حامِدٍ وَمَحْمُودٍ یا خَیْرَ شاهِدٍ وَمَشْهُودٍ یا خَیْرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ
اى بهترین ستاینده و ستوده شده اى بهترین گواه و گواهى شده اى بهترین خواننده و خوانده شده
یا خَیْرَ مُجیبٍ وَمُجابٍ یا خَیْرَ مُونِسٍ وَاَنیسٍ یا خَیْرَ صاحِبٍ
اى بهترین اجابت کن و اجابت کرده شده اى بهترین انیس و مونس اى بهترین رفیق
وَجَلیسٍ یا خَیْرَ مَقْصُودٍ وَمَطْلُوبٍ یا خَیْرَ حَبیبٍ وَمَحْبُوبٍ (۹۶)یا
و هم نشین اى بهترین مقصود و مطلوب اى بهترین دوست و محبوب (۹۶) اى
مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعاهُ مُجیبٌ یا مَنْ هُوَ لِمَنْ اَطاعَهُ حَبیبٌ یا مَنْ هُوَ اِلى
که براى خواننده اش اجابت کند اى که به مطیع و فرمانبردارش دوست است اى که به هر که
مَنْ اَحَبَّهُ قَریبٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقیبٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ
دوستش دارد نزدیک است اى که براى هرکس که از او نگهبانى خواهد نگهبانست اى که نسبت به هر کس به او امید
کَریمٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَلیمٌ یا مَنْ هُوَ فى عَظَمَتِهِ رَحیمٌ یا مَنْ
داشته باشد کریم است اى که نسبت به نافرمانش بردبار است اى که در عین عظمت و بزرگیش مهربان است اى که
هُوَ فى حِکْمَتِهِ عَظیمٌ یا مَنْ هُوَ فى اِحْسانِهِ قَدیمٌ یا مَنْ هُوَ بِمَنْ
در حکمت خود عظیم است اى که در احسان و عطابخشى دیرین است اى که به هر کس که او را
اَرادَهُ عَلیمٌ (۹۷)اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ یا مُسَبِّبُ یا مُرَغِّبُ یا
بطلبد دانا است (۹۷) خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى سبب ساز اى رغبت ده اى
مُقَلِّبُ یا مُعَقِّبُ یا مُرَتِّبُ یا مُخَوِّفُ یا مُحَذِّرُ یا مُذَکِّرُ یا مُسَخِّرُ یا
زیر و رو کن اى پى جو اى ترتیب ده اى بیم ده اى ترساننده اى یادانداز اى مسخر کننده اى
مُغَیِّرُ (۹۸)یا مَنْ عِلْمُهُ سابِقٌ یا مَنْ وَعْدُهُ صادِقٌ یا مَنْ لُطْفُهُ ظاهِرٌ
تغییر دهنده (۹۸) اى که دانشش پیش است اى که وعده اش راست است اى که لطفش آشکار است
یا مَنْ اَمْرُهُ غالِبٌ یا مَنْ کِتابُهُ مُحْکَمٌ یا مَنْ قَضاَّئُهُ کائِنٌ یا مَنْ
اى که فرمانش بر همه غالب است اى که کتابش محکم است اى که حکم و قضایش حتمى است اى که
قُرْآنُهُ مَجیدٌ یا مَنْ مُلْکُهُ قَدیمٌ یا مَنْ فَضْلُهُ عَمیمٌ یا مَنْ عَرْشُهُ
قرآنش مجید و گرامى است اى که فرمانروائیش قدیم است اى که فضل و بخشش همگانى است اى که عرش
عَظیمٌ (۹۹)یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ
او عظیم است (۹۹) اى که سرگرم نکند او را شنیدنى از شنیدنى دیگر اى که بازش ندارد کارى از
فِعْلٍ یا مَنْ لا یُلْهیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ یا مَنْ لا یُغَلِّطُهُ سُؤ الٌ عَنْ سُؤ الٍ
کارى اى که مشغولش نکند گفتارى از گفتارى دگر اى که به اشتباهش نیندازد پرسشى از پرسشى
یا مَنْ لا یَحْجُبُهُ شَىْءٌ عَنْ شَىْءٍ یا مَنْ لا یُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّینَ یا
اى که حجاب نشود او را چیزى از چیزى اى که به ستوهش نیاورد پافشارى اصرار ورزان اى
مَنْ هُوَ غایَهُ مُرادِ الْمُریدینَ یا مَنْ هُوَ مُنْتَهى هِمَمِ الْعارِفینَ یا مَنْ
که او منتهاى مقصود جویندگان است اى که او سرحد نهایى وجهه همت عارفان است اى که
هُوَ مُنْتَهى طَلَبِ الطّالِبینَ یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ ذَرَّهٌ فِى الْعالَمینَ
او آخرین مرحله خواسته خواستاران است اى که بر او ذره اى در تمام جهانیان پنهان نیست (۱۰۰)
(۱۰۰) یا حَلیماً لا یَعْجَلُ یا جَواداً لا یَبْخَلُ یا صادِقاً لا یُخْلِفُ یا
اى بردبارى که شتاب نکند اى بخشنده اى که بخل ندارد اى راست وعده اى که خلاف وعده نمى کند اى
وَهّاباً لا یَمَلُّ یا قاهِراً لا یُغْلَبُ یا عَظیماً لا یُوصَفُ یا عَدْلاً لا
بخشنده اى که خسته نمى شود اى چیره اى که شکست نپذیرد اى بزرگى که در وصف نگنجد اى دادگرى که
یَحیفُ یا غَنِیّاً لا یَفْتَقِرُ یا کَبیراً لا یَصْغُرُ یا حافِظاً لا یَغْفُلُ سُبْحانَکَ
در حکمش ستم نکند اى توانگرى که درویش نشود اى بزرگى که کوچک نشود اى نگهبانى که غفلت نکند منزهى
یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ.
تو اى خدایى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد نجات ده ما را از آتش دوزخ اى پروردگار

دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:ذکر,دعای,جوشَن,کبیر,همراه,با,ترجمه, :: 11:59 :: نويسنده : دوستدار علم

ذکر دعای ندبه همراه با ترجمه

ندبه به معنای خواندن، گریه بر شخص مرده همراه با ذکر خوبی‌های او می‌باشد

این دعا مشتمل بر عقائد شیعه و تأسف بر غیبت مهدی است که از امام ششم شیعیان نقل گردیده و به خواندن آن در چهار عید:

  • جمعه
  • عید فطر
  • عید قربان
  • عید غدیر

توصیه شده‌است.


الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَا وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِيعَةَ [الذَّرَائِعَ‏] إِلَيْكَ
ستايش خاص خدا،پروردگار جهانيان است،و درود و سلام خدا،سلامى كامل،بر سرور ما محمد،پيامبرش و اهل بيت او،خدايا تو را ستايش،بر آنچه به آن‏جارى شد قضاى تو درباره اوليايت،آنان‏كه تنها براى خود دينت برگزيدى،آنگاه كه‏ براى ايشان اختيار كردى،فراوانى نعمت پابرجايى كه نزد توست،نعمتى كه تباهى و نابودى ندارد،پس از آنكه بى‏ميل بودن نسبت به رتبه‏هاى اين دنياى فرومياه،و زيب و زيورش را با آنان شرط نمودى،آنان هم‏ آن شرط را از تو پذيرفتند،و تو هم وفا نمودن به آن را از جانب آنان دانستى،پس قبولشان كردى،و مقرّب درگاهشان نمودى،و براى آنان ياد والا،و ثناى روشن پيش آوردى،و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستادى،و به وحى‏ات اكرامشان فرمودى،و به دانشت به آنان عطا كردى،و ايشان‏ را دست آويز به سويت
وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِي فُلْكِكَ وَ نَجَّيْتَهُ وَ [مَعَ‏] مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلا وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِيّا وَ بَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلِيما وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ رِدْءا وَ وَزِيرا وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ آتَيْتَهُ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ كُلٌّ [وَ كُلا] شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةًT
و وسيله به جانب خشنودى‏ات قرار دادى،پس بعضى را در بهشت جاى دادى،و بعضى را براى خود دوست صميمى گرفتى،و از تو درخواست نام نيك،در ميان آيندگان كرد،و تو درخواست او را اجابت نمودى،و نامش‏ را بلند آوازه كردى،و با بعضى از ميان درخت سخن گفتى،سخن گفتنى خاص،و براى او برادرش را ياور و وزير قرار دادى،و بعضى را بدون پدر به وجود آوردى،و دلايل آشكار به او عنايت فرمودى و به روح القدس او را تأييد نمودى،و براى همه آنان شريعت مقرّر كردى،
وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجا وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِيَاءَ [أَوْصِيَاءَهُ‏] مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ [مُسْتَحْفَظا بَعْدَ مُسْتَحْفَظٍ] مِنْ مُدَّةٍ إِلَى مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَى عِبَادِكَ وَ لِئَلا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَى أَهْلِهِ وَ لا [لِئَلا] يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِيا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَى إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،
و راه را روشن و واضح ساختى،و جانشينانى اختيار كردى،نگهبانى پس از نگهبان،از زمانى تا زمانى‏ ديگر،براى برپا داشتن دينت،و حجّتى بر بندگانت،براى اينكه حق از جايگاهش برداشته نشود،و باطل بر اهل حق‏ پيروز نگردد،و احدى نگويد چه مى‏شد اگر براى ما پيامبرى بيم‏دهنده مى‏فرستادى،و پرچم هدايت براى ما برپا مى‏نمودى‏ تا بر اين اساس از آياتت پيروى مى‏كرديم،پيش از آنكه خوار و رسوا شويم،تا اينكه مقام رسالت و هدايت را به حبيب و برگزيده‏ات‏ محمد(درود خدا بر او خاندانش) را رساندى،
فَكَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِيَائِكَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَيْنِ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَكَ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ [بِهِ‏] إِلَى سَمَائِكَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِكَ ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ الْمُسَوِّمِينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِينَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ،
پس بود همانگونه كه او را برگزيدى،سرور مخلوقاتت،و برگزيده برگزيدگانت،و برترين انتخاب‏ شدگانت،و گرامى‏ترين معتمدانت،او را بر پيامبرانت مقدم نمودى،و بر جنّ و انس از بندگانت برانگيختى‏ و مشرقها و مغربهايت را زير پايش گذاردى،و براق را برايش مسخّر ساختى،و آن شخصيت بزرگ را به آسمانت بالا بردى،و دانش آنچه بوده،و خواهد بود تا سپرى شدن آفرينشت به او سپردى،سپس او را با فرو انداختن هراس در دل دشمن يارى دادى،و به جبرائيل‏ و ميكائيل و نشان‏داران از فرشتگانت قرار گرفتى،و به او وعده دادى كه دينش را بر همه دينها پيروز گردانى‏ گرچه مشركان را خوش نيايد،و اين كار پس از آن بود كه در جايگاه راستى از اهلش جايش دادى،و قرار دادى براى او و ايشان نخستين‏ خانه‏اى كه براى مردم بنا شد،
لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكا وَ هُدًى لِلْعَالَمِينَ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنا وَ قُلْتَ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ قُلْتَ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَ قُلْتَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا فَكَانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ ،
كه در مكه است،خانه بابركت،و مايه راهنمايى براى جهانيان،در آن خانه نشانه‏هاى آشكارى است،مقام‏ ابراهيم،و هركه وارد آن شد،در امان بود،در حق آنان فرمودى:جز اين نيست كه خدا اراده فرموده،پليدى را از شما خانواده ببرد،و شما را پاك گرداند،پاك‏كردنى شايسته،سپس پاداش محمد را در قرآنت موّدت اهل بيت او قرار دادى،و فرمودى‏ بگو من از شما براى رسالت پاداشى جز مودّت نزديكانم نمى‏خواهم،و فرمودى:آنچه به عنوان پاداش از شما خواستم،آن هم به سود شماست،و فرمودى:من از شما براى رسالت پاداشى نمى‏خواهم،جز كسى‏كه بخواهد،راهى به جانب پروردگارش بگيرد،پس آنان راه به‏ سوى تو بودند،
وَ الْمَسْلَكَ إِلَى رِضْوَانِكَ فَلَمَّا انْقَضَتْ أَيَّامُهُ أَقَامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِيا إِذْ كَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ أَنَا نَبِيَّهُ فَعَلِيٌّ أَمِيرُهُ وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِكْمَتَهُ فَقَالَ:
و راه به حريم خشنودى‏ات،انگاه كه روزگار آن حضرت سپرى شد،نماينده‏اش على بن‏ ابيطالب(درود تو بر آن دو و خاندانشان باد)را،براى راهنمايى برگماشت،چرا كه او بيم‏دهنده،و براى هر قومى راهنما بود،پس درحالى‏ كه انبوهى از مردم در برابرش بودند فرمود:هركه من سرپرست او بودم،پس على سرپرست اوست،خدايا دوست بدار كسى‏كه على را دوست دارد،و دشمن بدار كسى را كه‏ دشمن على است،و يارى كن هركه او را يارى كند،و خوار كن هركه او را وا گذارد،و فرمود:هر كه من پيامبرش بودم،پس على فرمانرواى اوست،و فرمود:من و على از يك درخت هستيم،و ساير مردم از درختهاى گوناگونند،و جايگاه او را نسبت به خود همچون جايگاه هارون به موسى قرار داد،و به او فرمود:تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسايى،جز اينكه پس از من پيامبر نيست،و دخترش سرور بانوان جهانيان را به همسرى او در آورد،و از مسجدش براى او حلال كرد،آنچه را براى خودش حلال بود،و همه درهايى را كه به مسجد باز مى‏شد بست مگر در خانه او را،آنگاه‏ علم و حكمتش را به او سپرد،و فرمود:
أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَةَ وَ الْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِي وَ دَمُكَ مِنْ دَمِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ الْإِيمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ أَنْتَ غَدا عَلَى الْحَوْضِ خَلِيفَتِي وَ أَنْتَ تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ شِيعَتُكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِي فِي الْجَنَّةِ وَ هُمْ جِيرَانِي وَ لَوْ لا أَنْتَ يَا عَلِيُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي وَ كَانَ بَعْدَهُ هُدًى مِنَ الضَّلالِ وَ نُورا مِنَ الْعَمَى وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِيمَ،
من شهر علمم و على در آن شهر است،پس هر كه اراده شهر علم و حكمت كند،بايد از در آن وارد شود،سپس گفت:تو برادر و جانشين و وارث منى،گوشتت از گوشت من،و خونت از خون من،و آشتى با تو،آشتى با من،و جنگ با تو،جنگ با من است،و ايمان با گوشت و خونت آميخته شده،چنان‏كه با گوشت و خون من درآميخته{#816#}و تو فرداى قيامت كنار حوض كوثر جانشين منى،و تو قرضم را مى‏پردازى،و به وعده‏هاى من وفا مى‏كنى،و شيعيان تو بر منبرهايى‏ از نورند،درحالى‏كه رويشان سپيد،و در بهشت پيرامون من،و همسايگان منند،و اگر تو اى على نبودى،اهل ايمان پس‏ از من شناخته نمى‏شدند،و آن حضرت پس از پيامبر،مايه هدايت از گمراهى،و نور از نابينايى و ريسمان استوار خدا و راه راست او بود،
لا يُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِي رَحِمٍ وَ لا بِسَابِقَةٍ فِي دِينٍ وَ لا يُلْحَقُ فِي مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ يَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا وَ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ وَ لا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ قَدْ وَتَرَ فِيهِ صَنَادِيدَ الْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ [نَاهَشَ‏] ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَادا بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ [فَأَصَنَّتْ‏] [فَأَصَنَ‏] عَلَى عَدَاوَتِهِ وَ أَكَبَّتْ عَلَى مُنَابَذَتِهِ حَتَّى قَتَلَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى [الْأَشْقِيَاءِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ‏] الْآخِرِينَ يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْهَادِينَ بَعْدَ الْهَادِينَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِيعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلا الْقَلِيلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعَايَةِ الْحَقِّ فِيهِمْ ،
با نزديك‏اش در خويشاوندى به رسول خدا،كسى بر او پيشى نگرفت،و همچنين با سابقه‏اش در دين،كسى بر او مقدم نبود،و در فضيلتى از فضائل هيچكس به او نرسيد،كار پيامبر(درود خدا بر او خاندانش)را پى گرفت،و براساس تأويل قران جنگ مى‏كرد،و درباره خدا سرزنش‏ هيچ سرزنش‏كننده‏اى را به خود نمى‏گرفت،خون شجاعان عرب را،در راه خدا به زمين ريخت،و دلاورانشان را از دم تيغ گذراند و با گرگانشان در افتاد،پس به دلهايشان كينه سپرد،كينه جنگ بدر و خيبر و حنين و غير آنها را،پس دشمنى او را در نهاد خود جا دادند و به جنگ با او رو آوردند،تا پيمان‏شكنان و جفا پيشگان و خارج‏شدگان از دايره دين را كشت،و هنگامى‏كه درگذشت‏ و او را بدبخت‏ترين پسينيان،كه از بدبخت‏ترين پيشينيان كرد،به قتل رساند،دستور رسول خدا(درود خدا بر او و خاندانش)در باره هدايت‏كنندگان،از پس هدايت‏كنندگان]امامان بعد از پيامبر[اطاعت نشد،دامّت بر دشمنى نسبت به آن‏ حضرت پافشارى كردند،و براى قطع رحم او،و تبعيد فرزندانش گرد آمدند،مگر اندكى از كسانى‏كه براى رعايت حق درباره ايشان به پيمان پيامبر وفا كردند
فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِيَ مَنْ سُبِيَ وَ أُقْصِيَ مَنْ أُقْصِيَ وَ جَرَى الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا يُرْجَى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ كَانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ [فَلْتَدُرَّ] الدُّمُوعُ وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ يَضِجُّ [يَضِجَ‏] الضَّاجُّونَ وَ يَعِجُّ [يَعِجَ‏] الْعَاجُّونَ أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ ،
پس كشته شد آنكه كشته شد،و اسير گشت آنكه اسير گشت،و تبعيد شد آنكه تبعيد شد،و قضا بر آنان جارى شد به آنچه كه بر آن اميد پاداش‏ نيك مى‏رود،زيرا زمين از خداست،آن را به هركه از بندگانش بخواهد به ارث مى‏دهد،و سرانجام از آن پرهيزگاران است و منزّه است پروردگار ما كه به يقين وعده پرورگارمان انجام‏شدنى است،و خدا هرگز از وعده خويش تخلّف نمى‏كند و او نيرومند حكيم است، پس بر پاكيزگان از اهل بيت محمّد و على)درود خدا بر ايشان و خاندانشان(،بايد گريه‏كنندكان بگريند،و زارى‏كنندگان‏ بر ايشان زارى كنند،و براى مانند آنان بايد اشكها روان شود،و فريادكنندگان فرياد زنند،و شيون‏كنندگان شيون كنند،و خروشندگان بخروشند،حسن كجاست؟حسين كجاست؟فرزندان حسين كجايند؟شايسته‏اى پس از شايسته ديگر راستگويى پس از راستگويى ديگر،راه از پس راه كجاست؟
أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ أَيْنَ أَعْلامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ أَيْنَ قَاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاقِ أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ أَيْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَ الشِّقَاقِ [النِّفَاقِ‏]،
كجاست بهترين برگزيده بعد از بهترين برگزيد؟كجايند خورشيدهاى‏ تابان،كجايند ماههاى نورافشان،كجايند ستارگان فروزان،كجايند پرچمهاى دين،و پايه‏هاى دانش،كجاست‏ آن باقيمانده خدا كه از عترت هدايتگر خالى نشود،كجاست آن مهيّا گشته براى ريشه‏كن كردن ستمكاران،كجاست آن‏كه براى‏ راست نمودن انحراف و كجى به انتظار اويند،كجاست آن اميد شده براى از بين بردن ستم و دشمنى،كجاست آن ذخيره براى تجديد فريضه‏ها و سنّتها،كجاست آن برگزيده براى بازگرداندن دين و شريعت،كجاست آن آرزو شده براى زنده‏ كردن قرآن و حدود آن،كجاست احياگر نشانه‏هاى دين و اهل دين،كجاست درهم شكننده شوكت متجاوزان،كجاست ويران‏كننده‏ بناهاى شرك و دورويى،كجاست نابودكننده اهل فسق و عصيان و طغيان،كجاست دروكننده شاخه‏هاى‏ گمراهى و شكاف‏اندازى،
أَيْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّيْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَيْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ [الْكَذِبِ‏] وَ الافْتِرَاءِ أَيْنَ مُبِيدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّضْلِيلِ وَ الْإِلْحَادِ أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ أَيْنَ جَامِعُ الْكَلِمَةِ [الْكَلِمِ‏] عَلَى التَّقْوَى أَيْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتَى أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَيْنَ صَاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَايَةِ الْهُدَى أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضَا،
كجاست محوكننده آثار انحراف و هواهاى نفسانى،كجاست قطع‏كننده دامهاى دروغ و بهتان،كجاست نابودكننده سركشان و سرپيچى‏كنندگان،كجاست ريشه‏كن‏كننده اهل لجاجت و گمراهى،و بى‏دينى كجاست عزّت‏بخش دوستان،و خواركننده دشمنان،كجاست گردآورنده سخن بر پايه تقوا،كجاست در راه خدا كه از آن آمده شود،كجاست جلوه خدا،كه دوستان به سويش روى آورند،كجاست آن وسيله پيوند بين‏ زمين و آسمان،كجاست صاحب روز پيروزى،و گسترنده پرچم هدايت،كجاست گردآورنده پراكندگى‏ صلاح و رضا،
أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِيَاءِ أَيْنَ الطَّالِبُ [الْمُطَالِبُ‏] بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَيْهِ وَ افْتَرَى أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجَابُ إِذَا دَعَا أَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ [الْخَلائِفِ‏] ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوَى أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ ابْنُ خَدِيجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَى بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي لَكَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَى يَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِينَ يَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَكْرَمِينَ يَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّينَ [الْمُهْتَدِينَ‏] يَا ابْنَ الْخِيَرَةِ الْمُهَذَّبِينَ يَا ابْنَ الْغَطَارِفَةِ الْأَنْجَبِينَ يَا ابْنَ الْأَطَائبِ الْمُطَهَّرِينَ [الْمُسْتَظْهَرِينَ‏] يَا ابْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِينَ يَا ابْنَ الْقَمَاقِمَةِ الْأَكْرَمِينَ [الْأَكْبَرِينَ‏] يَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِيرَةِ يَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِيئَةِ يَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ يَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ،
كجاست خواهنده خون پيامبران و فرزندان پيامبران،كجاست خواهنده خون‏ كشته در كربلا،كجاست آن پيروز شده بر هر كه به او ستم كرد و بهتان زد،كجاست آن مضطّرى كه اجابت شود هنگامى كه دعا كند،كجاست سرسلسله مخلوقات،داراى نيكى و تقوا،كجاست فرزند پيامبر برگزيده،و فرزند على‏ مرتضى،و فرزند خديجه روشن جبين،و فرزند فاطمه كبرى؟،پدر و مادر و جانم فردايت شود،برايت سپر و حصار باشم،اى فرزند سروران مقرّب،اى فرزند نجيبان گرامى،اى فرزند راهنمايان راه يافته،اى‏ فرزند برگزيدگان پاكيزه،اى فرزند بزرگواران نجيب،اى فرزند پاكان پاكيزه،اى‏ فرزند بزرگواران برگزيده،اى فرزند درياهاى بى‏كران بخشش گرامى‏تر،اى فرزند ماههاى نورافشان،اى فرزند چراغهاى تابان،اى فرزند ستارگان فروزان،اى فرزند اختران درخشان،
يَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ يَا ابْنَ الْأَعْلامِ اللائِحَةِ يَا ابْنَ الْعُلُومِ الْكَامِلَةِ يَا ابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ يَا ابْنَ الْمَعَالِمِ الْمَأْثُورَةِ يَا ابْنَ الْمُعْجِزَاتِ الْمَوْجُودَةِ يَا ابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ [الْمَشْهُورَةِ] يَا ابْنَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ يَا ابْنَ النَّبَإِ الْعَظِيمِ يَا ابْنَ مَنْ هُوَ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَى اللَّهِ عَلِيٌّ حَكِيمٌ يَا ابْنَ الْآيَاتِ وَ الْبَيِّنَاتِ يَا ابْنَ الدَّلائِلِ الظَّاهِرَاتِ يَا ابْنَ الْبَرَاهِينِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ يَا ابْنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَاتِ يَا ابْنَ النِّعَمِ السَّابِغَاتِ يَا ابْنَ طه وَ الْمُحْكَمَاتِ،
اى فرزند راههاى روشن،اى فرزند نشانه‏هاى آشكار،اى فرزند دانشهاى كامل،اى فرزند آيينهاى مشهور،اى فرزند نشانه‏هاى حفظ شده،اى‏ معجزات موجود،اى فرزند دليلهاى محسوس،اى فرزند راه مستقيم،اى فرزند خبر بزرگ، اى فرزند كسى‏كه در امّ الكتاب،نزد خدا،والا و حكيم است،اى فرزند آيات و نشانه‏ها،اى فرزند دليلهاى‏ آشكار،اى فرزند برهانهاى نمايان،اى فرزند حجّتهاى رسا،اى فرزند نعمتهاى‏ كامل،اى فرزند طه و آيات محكم،
يَا ابْنَ يس وَ الذَّارِيَاتِ يَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِيَاتِ يَا ابْنَ مَنْ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى دُنُوّا وَ اقْتِرَابا مِنَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَى أَ بِرَضْوَى أَوْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى وَ لا أَسْمَعَ [أَسْمَعُ‏] لَكَ حَسِيسا وَ لا نَجْوَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ [لا تُحِيطَ بِي دُونَكَ‏] الْبَلْوَى وَ لا يَنَالَكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَ لا شَكْوَى بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ [يَنْزَحُ‏] عَنَّا بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شَائِقٍ يَتَمَنَّى مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَكَرَا فَحَنَّا بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لا يُسَامَى،
اى فرزند يس و ذاريات،اى فرزند طور و عاديات،اى فرزند كسى‏كه نزديك شد،آنگاه درآويخت،تا آنكه در دسترسى و نزديكى به خداى علىّ اعلى،به فاصله دو كمان يا كمتر بود،اى كاش مى‏دانستم‏ خانه‏ات در كجا قرار گرفته،بلكه مى‏دانستم كدام زمين تو را برداشته،يا چه خاكى؟آيا در كوه رضوايى يا در غير آن،يا در زمين ذى‏ طوايى؟بر من سخت است كه مردم را مى‏بينم،ولى تو ديده نمى‏شوى،و از تو نمى‏شنوم صداى محسوسى و نه رازونيازى،بر من سخت است‏ كه تو را بدون من گرفتارى فرا گيرد،و از من به تو فرياد و شكايتى نرسد،جانم فدايت،تو پنهان شده‏اى هستى‏ كه از ميان ما بيرون نيستى،جانم فدايت،تو دورى هستى كه از ما دور نيست،جانم فدايت،تو آرزوى هر مشتاقى كه آرزو كند،از مردان و زنان‏ مؤمن كه تو را ياد كرده،از فراقت ناله كنند،جانم فدايت،تو قرين عزّتى،كه كسى بر او برترى نگيرد،
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ أَثِيلِ مَجْدٍ لا يُجَارَى [يُحَاذَى‏] بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضَاهَى بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَصِيفِ شَرَفٍ لا يُسَاوَى إِلَى مَتَى أَحَارُ [أَجْأَرُ] فِيكَ يَا مَوْلايَ وَ إِلَى مَتَى وَ أَيَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِيكَ وَ أَيَّ نَجْوَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَ [أَوْ] أُنَاغَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَ يَخْذُلَكَ الْوَرَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ يَجْرِيَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِينٍ فَأُطِيلَ مَعَهُ الْعَوِيلَ وَ الْبُكَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَيْنِي عَلَى الْقَذَى ،
جانم فدايت،تو درخت ريشه‏دار مجدى‏ كه هم‏طرازى نپذيرد،جانم فدايت،تو نعمت ديرينه‏اى،كه او را مانندى نيست،جانم فدايت،تو قرين شرفى،كه وى‏ را برابرى نيست،تا چه زمانى نسبت به تو سرگردان باشم،اى مولايم،و تا چه زمان،و با كدام بيان،تو را وصف كنم،و با چه رازو نيازى؟،بر من سخت است كه از سوى غير تو پاسخ داده شوم،و سخن مسرّت‏بخش بشنوم،بر من سخت است كه براى تو گريه كنم،ولى مردم تو را وا گذارند،بر من سخت است،كه بر تو بگذرد و نه بر ديگران آنچه گذشت،آيا كمك كننده‏اى هست،كه فرياد و گريه را در كنارش طولانى كنم؟ آيا بى‏تابى هست؟كه او را در بى‏تابى‏اش،هنگامى كه خلوت كند يارى رسانم،آيا چشمى هست كه خار فراق در آن‏جا گرفته،پس چشم من او را بر آن خار خليدگى مساعدت كند،
هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَةٍ [بِغَدِهِ‏] فَنَحْظَى مَتَى نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى مَتَى نُغَادِيكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ عَيْنا [فَتَقَرَّ عُيُونُنَا] مَتَى تَرَانَا [وَ] نَرَاكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَانا وَ عِقَابا وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِينَ،
آيا به جانب تو اى پسر احمد راهى هست،تا ملاقات شوى،آيا روز ما به تو با وعده‏اى در مى‏پيوندد تا بهره‏مند گرديم،چه زمان به چشمه‏هاى‏ پر آبت وارد مى‏شويم،تا سيراب گرديم،چه زمان از آب وصل خشگوارت بهره‏مند مى‏شويم؟كه تشنگى ما طولانى شد،چه زمان با تو صبح و شام‏ مى‏كنيم،تا ديده از اين كار روشن كنيم،چه زمان مارا مى‏بينى و ما تو را مى‏بينيم،درحالى‏كه پرچم پيروزى را گسترده‏اى،آيا آن روز در مى‏رسد كه ما را ببينى‏ كه تو را احاطه كنيم،و تو جامعه جهانى را پيشوا مى‏شوى درحالى‏كه زمين را از عدالت انباشتى،و دشمنانت را خوارى و كيفر چشانده‏اى،و متكبّران و منكران حق را نابود كرده‏اى و ريشه سركشان را قطع نموده‏اى،و بيخ و بن ستمكاران را بركنده‏اى،
وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى وَ إِلَيْكَ أَسْتَعْدِي فَعِنْدَكَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْيَا [الْأُولَى‏] فَأَغِثْ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِيلَهُ يَا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى وَ مَنْ إِلَيْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِيدُكَ التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ‏] إِلَى وَلِيِّكَ الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِيِّكَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما وَ مَعَاذا وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاما،
تا ما بگوييم:ستايش خاص خدا،پروردگار جهانيان است.خدايا تو برطرف كننده سختيها و حوادث ناگوارى،از تو يارى مى‏طلبم،كه‏ يارى و كمك تنها نزد توست،و تو پروردگار آخرت و دنيايى،پس اى فريادرس درماندگان،به فرياد بنده كوچك‏ گرفتارت برس،و سرورش را به او نشان بده اى صاحب نيروهاى شگرف،و به ديدار سرورش،اندوه و سوز دل را از او بزداى،و آتش تشنگى‏اش را خاموش كن،اى كه بر عرش چيره‏اى،و بازگشت و سرانجام به سوى اوست،خدايا،ما بندگان به شدّت مشتاق به سوى‏ ولىّ تو هستيم،آنكه مردم را به ياد تو و پيامبرت اندازد،و تو او را براى ما نگهبان و پناهگاه آفريدى،و او را قوم و امان ما قرار دادى،و او را پيشواى اهل ايمان از ما گرداندى،از جانب ما به او تحيّت و سلام برسان،
وَ زِدْنَا بِذَلِكَ يَا رَبِّ إِكْرَاما وَ اجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنَا مُسْتَقَرّا وَ مُقَاما وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِيمِكَ إِيَّاهُ أَمَامَنَا حَتَّى تُورِدَنَا جِنَانَكَ [جَنَّاتِكَ‏] وَ مُرَافَقَةَ الشُّهَدَاءِ مِنْ خُلَصَائِكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِكَ السَّيِّدِ الْأَكْبَرِ وَ عَلَى [عَلِيٍ‏] أَبِيهِ السَّيِّدِ الْأَصْغَرِ وَ جَدَّتِهِ الصِّدِّيقَةِ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى مَنِ اصْطَفَيْتَ مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَةِ وَ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَكْثَرَ وَ أَوْفَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ ،
و به اين وسيله اكرام بر ما را اى‏ پروردگار بيفزا،و جايگاه او را،جايگاه و اقامتگاه ما قرار ده،و نعمتت را با پيش انداختن او در پيش روى ما كامل گردان،تا ما را وارد بهشتهايت نمايد،و به همنشينى شهيدان از بندگان خالصت نايل نمايد.خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و درود فرست بر محمّد جدّ او و رسولت،آن سرور بزرگتر،و بر پدرش آن سرور پس از پيامبر و بر جدّه‏اش صدّيقه كبرى،فاطمه دختر محمّد،و بر كسانى كه بزگزيدى،از پدران نيكوكار و بر خودش،برترين و كامل‏ترين و تمام‏ترين و بادوام‏ترين و بيشترين و فراوان‏ترين درودى كه بر يكى از برگزيدگانت و انتخاب‏شدگانت از ميان آفريدگانت فرستادى،
وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً لا غَايَةَ لِعَدَدِهَا وَ لا نِهَايَةَ لِمَدَدِهَا وَ لا نَفَادَ لِأَمَدِهَا اللَّهُمَّ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَقَّ وَ أَدْحِضْ بِهِ الْبَاطِلَ وَ أَدِلْ بِهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَكَ وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّي إِلَى مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ يَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ يَمْكُثُ فِي ظِلِّهِمْ وَ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ إِلَيْهِ وَ الاجْتِهَادِ فِي طَاعَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِيَتِهِ وَ امْنُنْ عَلَيْنَا بِرِضَاهُ وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَيْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِكَ وَ فَوْزا عِنْدَكَ وَ اجْعَلْ صَلاتَنَا بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً ،
و بر او درود فرست،درودى كه پايانى براى عدوش،و نهايتى براى مدتش،و به آخر رسيدنى براى زمانش‏ نباشد،خدايا حق را به وسيله او برپا دار،و باطل را به او نابود كن،و دوستانت را به سبب آن جناب به دولت برسان،و دشمنانت را به دست او خوار گردان،و پيوند خدايا بين ما و او،پيوندى كه ما را به رفاقت گذشتگان او برساند،و ما را از آنانى قرار ده كه به دامان عنايتشان چنگ زنند و در سايه لطفشان اقامت كنند،و ما را بر پرداخت حقوقش،و كوشش در فرمانبردارى‏اش،و دورى از نافرمانى‏اش‏ كمك كن،و بر ما به خشنودى‏اش منّت نه،و رأفت و رحمت و دعاى خير آن حضرت را به ما ببخش،تا حدّى كه به سبب‏ آن به رحمت گسترده‏ات،و رستگارى در پيشگاهت برسيم،خدايا به وسيله او نمازمان را پذيرفته،و گناهانمان را آمرزيده‏
وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَابا وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَةً وَ هُمُومَنَا بِهِ مَكْفِيَّةً وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مَقْضِيَّةً وَ أَقْبِلْ إِلَيْنَا بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ اقْبَلْ تَقَرُّبَنَا إِلَيْكَ وَ انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً نَسْتَكْمِلْ بِهَا الْكَرَامَةَ عِنْدَكَ ثُمَّ لا تَصْرِفْهَا عَنَّا بِجُودِكَ وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيّا رَوِيّا هَنِيئا سَائِغا لا ظَمَأَ بَعْدَهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و دعاهايمان را مستجاب گردان،خدايا روزيهايمان را به سبب او گسترده،و اندوهمان را برطرف شده،و حاجتهايمان را برآورده فرما،و به جانب ما به جلوه كريمت روى آور،و تقرّبان را به سويت بپذير،و به ما نظر كن نظرى مهربانانه‏ كه كرامت را نزد تو،به وسيله آن نظر به كمال برسانيم،و آن نظر مهربانانه را به حق جودت از ما مگردان،و از حوض جدّش(درود خدا بر او و خاندانش)با جام او و به دست او،سيرابمان كن،سیراب‏شدنى كامل،و گوارا و خوش،كه پس از آن تشنگى نباشد،اى مهربان‏ترين مهربانان‏

دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:ذکر,دعای,ندبه,همراه,با,ترجمه, :: 11:57 :: نويسنده : دوستدار علم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 231 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب آن استفاده کرده و با دادن نظرات ارزشمندتون مشوق بنده باشید. وبلاگ با مطالب جدید روزانه به روز می شود.
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 574
بازدید دیروز : 989
بازدید هفته : 2368
بازدید ماه : 4868
بازدید کل : 167189
تعداد مطالب : 1381
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1